هم میتونه وسواس باشه هم میتونه عالیگرایی (perfection) باشه. مدتی میشه که روی یک پست فارسی کار میکنم که به دادگاه شادی امین و آرشام پارسی میپردازه. گرفتاری زندگی یک طرف، میلم به بهترین نسخه از این مطلب هم یک طرف. انتشار دهها مطلب فارسی دیگه رو منوط به انتشار این پست گذاشتم. وقتی میبینم این مطلب ضروری هست که با زاویه دیدم به عنوان یکی از حضار دادگاه منتشر بشه و بعد اما میبینم تهش سیاه هست و بهتره یک راهکار ارائه بدم تا فردی از جامعه ما ناامید نشه.
امید تنها کلید تغییر به سوی رهاییست. اگر شرایط امروز ایران تغییر نمیکنه به دلیل نبودن امید در دل ملت هست. در ذهن ملت ایران هیچ خوبی نمیره که بهتر بیاد؛ بلکه بد میره و بدتر میاد. و اون بدتر سگ زرده که برادر همون شغال قبلی خودمون هست. این شیوه تفکر و نگاه به شرایط امروز در جامعه الجیبیتیکوییر ایران هم وجود داره.
جامعه الجیبیتیکوییر ایرانی از چندین گروه مختلف تشکیل شده. یک گروه پویا هستند در شبکههای اجتماعی و به دنبال حقوق خودشون همراه کنشگران میشوند. عدهای این ویژگی را دارند اما آنها در شرایط پناهندگی به سر میبرند و ممکن است افرادی در دوره پساپناهندگی پیدا شوند که در کشور سوم همچنان در شبکههای اجتماعی فعال ماندهاند. این گروهها تا حدودی آموزش دیدهاند و آموزشپذیر هستند. گروهی دیگری برخلاف این افراد پویا، منفعل هستند اما از حقوق خود آگاه و نسبت به حق تضعیف شدهشان تاسف میخورند اما کاری نمیکنند. اینها هم میتوانند در ایران، کشورهای پناهندهپذیر و یا کشور اسکان یافته زندگی کنند و همین طور آموزش دیدهاند اما تغییر باورهایشان بسیار سخت است.
اما در جهت مخالف افرادی هستند که واژگان امروزی برای جامعه الجیبیتیکوییر را به کار نمیبرند. آنها هنوز در مفعول و فاعل و دوطرفه ماندهاند. گروهی به شیوهی سنتی به دنبال ارتباط جنسی و یا عاطفی میگردند. روی درب توالتهای عمومی و یا با اشاره و نشانه و نشانی. گروهی اما با گسترش شبکههای اجتماعی و بستههای اینترنتی به دنبال یار و یا شریک جنسی و یا عاطفی هستند اما همان واژگان روی درب توالت را به کامنتها و گروههای چت میآورند. این گروه نیاز به زبان ساده و عامیانه دارند تا پله به پله آموزش ببینند. میزان پذیرش و کنار آمدن با خود در این گروه بسیار کم است و عموما ارتباطی با گروههای اجتماعی جامعه همجنسگرایان ندارند.
این دو گروه عمده شبیه طبقه متوسط و طبقه فرودستان هستند. آمدن گوشیهای هوشیار ارزان قیمت به بازار و توسعه شبکههای اجتماعی که در جمهوری اسلامی ایران یک سرگرمی ارزان و قابل دسترس هست، به فرودستان کمک کرده تا خودشون رو در شبکههای اجتماعی نشان بدهند. درواقع اونها پرسشهای زیادی دارند که نیاز به آموزش و پاسخ دارد. اول باید خودشون رو بشناسند و دوم نیاز دارند تا خودشون رو بپذیرند. تعریفهای مقالاتی و گنده کلمات به اونها کمک نمیکنه و نیاز به رسانههای ساده و صمیمی دارند. ترکیب بندی هنری یک اینفوگراف و یا اینفوموشن در این موضوع اهمیت دارد اما کنشگران برژوا این رو درک نمیکنند و اصلا به موضوع آگاه نیستند.
شناسایی و ایستادن کنار الجیبیتیکوییرهای فرودست اهمیت بسیاری دارد به ویژه که آیندهی تغییر در دست این طبقهی اجتماعی هست. تمرکز روی آموزش فرودستان نیاز به درک علاقهمندی صمعی و بصری آنها دارد. باید با آنها دمخور شد و با زبان آنها صحبت کرد. از پانصد غلط گشت تا در گام اول پنجاه غلط را گرفتن. یک نقطه شروع می تونه خوندن پرونده ویژه شماره پنجم مجله اقلیت باشه و بعد به کامنتهای این پست اینستاگی ایران نگاهی بیاندازید و تلاش کنید با بچهها گپ بزنید. آهنگ مورد علاقهشون رو بپرسید و فیلمها و سریالهایی که دوست دارند. بعد اینها رو کنار هم بذارید و نقطه مشترک رو بگیرید تا با صمیمیت فرهنگسازی برای این طبقه داشته باشیم.
شایان جان سلام
در مورد اول مطلبت نظری ندارم
اما از یک قسمتش خیلی خوشم اومد و اونم اینجا بود که امکاناتی مثله گوشی های هوشمند اومده که به راحتی میتونه محیطی برای عقده های سرخورده و یا محفلی برای کسب اطلاعات جدید باشه
به سال های قبل که نگاه میکنم ، حداقل نوشتن چند سطر مطلب در یک وبلاگ شخصی مستلزم تسلط نسبی بر حداقل یک سری مهارت ها بود و طبعا کسیکه در اون سال ها دستی بر آتش داشت حداقل هایی رو داشت
اما الان با این وضعیت موجود همه مبتونن همه ادعایی رو بدون مهارت داشته باشن
و گاهی این مهارت همون فرهنگ در معنی عام کلمه یا همون سطح برخورد و اصالت رفتاری تعبیر میشه
لایکپسندیده شده توسط 1 نفر