دو و هجده دقیقه بامدادِ یکشنبه، اولِ مارچِ دوهزار و بیست است و دمای اتاقم ۲۶.۱ درجه سانتیگراد. به شکل عجیبی بعد از دو هفته سرد بودنِ خانه، امشب که دمای هوای شهر نیاگارا فالز در استان آنتاریوِ کانادا منفی ۱۴ درجه است، در آسودگی، عریان بر تختم دراز کشیدهام و از سکوتِ شبِ سفید…
برچسب: الان
الان (28)
این روزها درگیر کارهاییام که دور خودم ریختم و یک بخش اون بسیار برام اهمیت داره. قسمتی که برای امروز و فردای زندگیم مهمه. خوشبختانه امروز بخشی از اون به پایان رسید اما در حال توسعهاش هستم. به همین دلیل فرصت زیادی برای به روزرسانی وبلاگم نداشتم. این هفته ایمیلی از یک فعالهای الجیبیتیکیو در مذمتم دریافت…
الان (27)
احساس میکنم دارم بازیافت میشم. این روزها خیلی تلخه، شاید با این مثال بتونم توضیح بدم. تصور کنید توی یک کاروانسرا منتظرید تا با قافلهی دوم ادامهی مسیر رو برید. یک سری از دوستان شما به مقصد رسیدند، یک گروه دیگه در حال رسیدناند و جلوی چشم شما افرادی که خیلی بعدتر از شما حرکت…
الان (26)
بهم نمیاد، چون با هیجان حرف میزنم، بلند میخندم، میتونم خیلی سریع حرف بزنم و کلمات رو به راحتی به زبون بیارم، بهم نمیاد، بهم نمیاد آدمی باشم که زود عصبانی نشه، ولی خیلی راحت عصبانی نمیشم. سال پیش وقتی موتور یک دوست ناپدید شده بود و یک نفر که همه جا و همیشه خودش…
الان (25)
الان در ترکیه هفده ژانویه است و من تازه دارم اولین پستم رو در سال جدید میلادی مینویسم. این روزها بیشتر از تعهدم کار میکنم و احساس میکنم بدهکارتر هم میشم. البته با روش رک و راست خودم مساله رو حل کردم و دیروز و امروز بعد از مدتها به آسانی گذشت. خونه رو تمیز کردم…
الان (24)
دوش گرفتهای تر و تمیز لمیده بر کاناپه چسبیده به رادیاتور خاموشام. الان از استریم سوندکلودام موسیقی توی گوشم گذاشتم و دارم صبح جمعهای خوش رو پشت سر میذارم. این روزا یه خورده ندونم کاری یک نفر رو سخت میگیرم اما باید بگذرم و طوری شل بگیرم که باز مسیر آب ِ گلآلود از زیر…