نقد عملکرد شش رنگ در واکنش به قتل سید علی فاضلی منفرد معروف به علیرضا.
سید علی فاضلی منفرد یک جوان همجنسگرای عرب اهوازی بود که به دست مردان خانوادهاش کشته شد. در این پست درباره او نوشتم و در این گزارش تحلیلی به بررسی رویداد قتل علیرضا پرداختم. همین طور این قتل واکنشهای بسیاری نزد افراد مشهور ایرانی و خارجی داشت که در این پست به آنها اشاره کردم. در اینجا تنها به بررسی انتقادات از شش رنگ درباره شیوه انعکاس قتل او میپردازم.
پس از انتشار بیانیه خبری شش رنگ درباره قتل سید علی فاضلی منفرد معروف به علیرضا، جامعه همجنسگرایان، دوجنسگرایان، ترنسها، کوییرها و… ایرانی، (الجیبیتیکوییر)، نسبت به شیوه خبررسانی شش رنگ واکنش شدیدی نشان دادند و سیل انتقادات خود را روانهی مجموعه و مدیر شبکه شبکه لزبینها و ترنسجندرهای ایرانی، شش رنگ کردند. برخی از آنها در محافل خود میگفتند: شش رنگ در خونِ علیرضا نان زده تا کنایه به بهرهبرداری اقتصادی از مرگ این جوان همجنسگرای اهوازی داشته باشند. در اینجا تلاش میکنم تا نقدهای آنها و شیوهی شش رنگ را بررسی کنم.
شش رنگ کیست؟
آن طور که در صفحه درباره ما از وبسایت نوشته شده، «شش رنگ، شبکه لزبین ها و ترنسجندرهای ایرانی، با هدف افزایش آگاهی درباره حقوق جنسی، مبارزه با هموفوبیا (همجنسگراستیزی) و ترنسفوبیا و خشونت علیه زنان همجنسگرا و ترنسجندر در سال ۱۳۸۹ تشکیل شده است.»
در سال 1389، دو سازمان در کانادا و چند مجموعهی کوچک در دنیا برای دفاع از حقوق افراد همجنسگرا، دوجنسگرا، ترنس و کوییر ایرانی فعالیت میکردند که عموما مردان همجنسگرا محوریت کنشگری را بر عهده داشتند. همین طور بدنهی جامعه همجنسگرایانِ وبلاگنویس نیز با حضور مردان همجنسگرای بیشماری، مطالبهی مرد محوری داشت. آبان ماه این سال، 17 زنِ همجنسگرا در نزدیکی شهر کلن آلمان گرد هم میآیند تا ورق را برگردانند و یک اجتماع منسجم از زنان لزبین برای دفاع خودشان از خودشان تشکیل دهند تا این شکاف را پر کنند. شادی امین در گزارشی منتشر شده از وبسایت شبکه سراسری همکاری زنان ایرانی مینویسد «در عین حال همه ما نقد های جدی به سازمان های موجود مدافع همجنسگرایان داریم و می دانیم که دفاع از زنان لزبین و ترانس در وهله اول از خود ما بر می آید. گفتمانی جدا از گفتمان مردانه رایج و غالب نیاز است.» در ادامه او از دو نظر درباره همکاری و یا حضور مردان همجنسگرا مینویسد: «دو نظر مطرح میشوند. یکی که بر برگزاری مستقل این نشست بدون حضور مردان همجنسگرا پای می فشارد و معتقد است هر چند ما در مبارزه با هموفوبیا در بسیاری از نکات با مردان همجنسگرا منافع مشترک داریم اما در عین حال در مناسبات قدرت و در جامعه مردسالار کنونی لازم است که زنان لزبین در ابتدا رئوس مطالبات خود را جمعبندی کرده و سازمانیابی خود را شکل دهند و با همجنسگرایان مرد به طور موردی وارد اتحاد عمل شوند. نظر دیگری که شهرزاد مدافع آن بود معتقد بود که ما بایستی برای این نشست نیز مردان گی را دعوت میکردیم و مبارزه علیه هموفوبیا با همکاری با مردان همجنسگرا گره خورده و جای آنها را در این نشست نیز خالی می دید. روند جلسه و فضای حاکم بر آن بر نظر اکثریت جمع و حضور مستقل زنان لزبین و ترانس صحه میگذارد و همکاری موردی با مردان همجنسگرا را نیز جزیی از برنامه های آتی خود میداند.»

در پایان این نشست، نامِ شش رنگ برای وبسایت انتخاب میشود و تحت تاثیر تماشای یک فیلم درباره افراد ترنس، قرار میگذارند تا در جلسهی بعدی درباره این افراد نیز گفتگو کنند.
در اردیبهشت 1392، به مناسبت 17می، بیانیهای منتشر میکنند که دستاوردهای آنها در آن ذکر شده است. شش رنگ میگوید: «در جامعه همجنسگرایان و ترنسجندرهای ایران، سعی کردیم رنج ها، مطالبات و هستی همجنسگرایی زنانه را که تاکنون به دلیل تسلط گفتمان همجنسگرایی مردانه، در حاشیه مانده بود، به متن مبارزات همجنسگرایان ایرانی بیاوریم.»
در اردیبهشت 1394، در حالی که بسیاری همکاری با شش رنگ را خاتمه داده بودند، بخاطر پخش مستند زیر تیغ جنسیت، شادی امین و آرشام پارسی وارد درگیری شدند. سایت خبری خودنویس به سردبیری نیکآهنگ کوثر، آرشام پارسی را برای سردبیریِ ویژه روز 17می انتخاب کرد تا مطالبی در مبارزه با همجنسگراهراسی منتشر کند. برخی از آن مقالات، بدون نام بردن از شادی امین، با نشانی دادن به شخصیت او، اتهام و افتراهایی به او وارد کرد. این به تشدید درگیریها منجر شد تا در نهایت یک وبسایت به شکل منسجم علیه شادی امین و شادی صدر (هر دو از مدیران عدالت برای ایران) افترا افکنی کند. سه سال بعد در دادگاهی در تورنتو، آرشام پارسی مسول این وبسایت افترا معرفی شد که به تفصیل در این پست درباره آن نوشتهام.
بنظرم، در سالهای اخیر روش کنشگری شش رنگ به نوعی تغییر کرده؛ زیرا در یکی-دو سال پیش، شادی امین به عنوان هماهنگ کنندهی «شبکه» معرفی میشد اما امروز به عنوان مدیر مطرح میشود. بین مدیر و هماهنگکننده ایدئولوژی بسیار متفاوتی وجود دارد. بنظرم شادی امین از ایدههای همیاری و چپگرایانهی خود به ایدههای سرمایهداری دگردیسی داشته و شیوهی کنشگری جمعی او نیز به سلیبریتی محور شدن جهش یافته است. فاصله گرفتن بیش از پیشاش از بدنهی جامعه و ارتباط صرفا کاری با افراد الجیبیتیکوییرِ غیر از همکارِ شش رنگ از جمله نتایج این چرخش نظر است.
از انتقاد تا افترا
شش رنگ نیز از ابتدای کار خود با نقدهایی روبرو بود که با گذر زمان بسیاری از آنها انباشته شده است. در حقیقت شش رنگ کمتر برای پاسخگویی درست به این نقدها اقدام کرده است. شاید یکی از دلایل آن شیوهی نادرست در بیان برخی از انتقادات بوده و این به ضد جریان عدالتخواهی برای جامعه الجیبیتیکوییر تمام شده است. اگرچه، گروهی دیگر از جامعه الجیبیتیکوییر عقیده دارند که تکبر، غرور و امتیاز از جمله دلایل عدم پاسخگویی آنها به بدنهی جامعه است.
برای مثال، شفافیت مالی از مسایل بسیار مهم برای افکار عمومی جامعه الجیبیتیکوییر بوده و در این راستا گامی جدی برداشته نشده است. هفت سال پیش در این پست به مساله شفافیت مالی برای ایرکو و ایرکر اشاره کردم که در واکنش ایرکو گزارش دو سال یکباری منتشر کرد اما در وبسایت شش رنگ هرگز چنین گزارشی ندیدم. حال آنکه مدیر شش رنگ، شادی امین از اعضای هئیت مدیرهی سازمان ایلگا است و این سازمان در گزارش سالیانه خود منابع مالی و خرجیهای خود را معرفی میکند.


در سال 1394، وبسایتِ افترا، تلاش کرد با افترای پولشویی به شادی امین، چهرهی او را تخریب کند. آنها تصویری از وبسایت دولتی، که در اختیار عموم بود، را کنار مطالب خلاف واقع قرار دادند و تلاش کردند ذهنیت افکار عمومی را تخریب کنند. این شیوه نیز همانند عدم پاسخگویی و شفافسازی مالی، آسیبهای جدی به جامعه الجیبیتیکوییر ایرانی زد.
ایران ۱۴۰۰ و جامعه الجیبیتیکوییر ایرانی
ایران ۱۴۰۰ برای افراد همجنسگرا، دوجنسگرا، ترنس، کوییر و… (الجیبیتیکوییر) بسیار متفاوت از سالهای پیش است. حقوق افراد الجیبیتیکوییر در کانون توجه افکار عمومی کشورهای توسعه یافته است. عموم افراد جامعه رنگینکمانی به دلیل تنوع فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، نژادی و اعتقادی، میتوانند با گروههای به حاشیه رانده شده و یا تحت ستم ارتباط نزدیکی برقرار کنند. افراد الجیبیتیکوییر عموما به دلیل به حاشیه رانده شدن چندگانه و یا ستم مضاعف، مظلومیتِ غیرقابل انکاری دارند. به همین جهت، حسِ همزادپنداری قدرتمندی به افراد الجیبیتیکوییر موجود است. هرچه بیشتر افراد رنگینکمانی خودشان را نشان دهند، این قدرت بیشتر میشود. در کشورهای پیشرفته، با گذر زمان و مبارزهی مدنی، افراد جامعه الجیبیتیکوییر مشاهدهپذیری بیشتری داشتهاند؛ پس احساسات و همزادپنداری بخش قابل توجهاز از جامعه را با خود همراه دارند. همین طور حضور گستردهی افراد این جامعه در صنعت سرگرمی و رسانه، محبوبیت و غروری به جامعه داده که در راه رسیدن به حقوقشان پیشرواند.
در این بین رسانههای بینالمللی فارسی که در کشورهای آزاد و متنوع فرهنگی برنامه سازی میکنند، مجبوراند برای نشان دادن حمایت خود و ادامهی بقا در کشور ساخت برنامه، از حقوق افراد الجیبیتیکوییر ایرانی نیز حمایت و نسبت به مشاهدهپذیری آنها اقدام کنند. با گسترش شبکههای بینالمللی و محبوبیت آنها نسبت به رسانههای رژیم، این رسانهها مخاطبان بسیاری یافتهاند. پس این برنامهها تماشاگران بیشماری دارند و رفته رفته افراد بیشتری را با افراد همجنسگرا، دوجنسگرا، ترنس و کوییر همراه میکنند.
از طرف دیگر، فراگیری شبکههای اجتماعی و برقراری ارتباط بین افراد الجیبیتیکوییر با غیر از آنها، ائتلاف و گروههای نامنظمی ساخته که در جهت براوردن حقوق افراد الجیبیتیکوییر و مشاهدهپذیری جامعه رنگینکمانی یاریگر بوده است. این شبکههای اجتماعی صدایی به بدنهی جامعه داده است تا از تکگویی یک جمع، گروه و یا سازمان کاسته شود و افراد مستقل با دغدغههای برابری نیز مورد توجهی افکار عمومی و رسانههای جریان اصلی قرار گیرند. در چنین شرایطی، یک موج انتقاد میتواند مانند سیل، جمع، گروه، تشکل، شبکه و یا هر سازمانی را با خود ببرد.
انباشت انتقادات
یکی از مهمترین انتقاداتی که از سالهای ابتدایی به شش رنگ گرفته میشود، محدودیت حضور مردان همجنسگرا در این سازمان است که در ابتدای تشکیلِ شش رنگ، شادی امین در این باره توضیح داده و در بالا منعکس کردم. با این حال، مسالهی «همکاری موردی با مردان همجنسگرا را نیز جزیی از برنامه های آتی» شش رنگ میبایست انتظار داشت که از نظر جامعهی مردان همجنسگرا این امر عملی نشده است.
از سوی دیگر، امروز با گذشت زمان و کنارکشیدنِ بسیاری از مردان همجنسگرا از کنشگری، محوریت فعالیت با زنان همجنسگرا یا دوجنسگرا است. مردان بسیار کمی در این باره فعالیت میکنند که نقش کمرنگی در رسانههای بینالمللی دارند و یا یک مورد در دادگاه محکوم شده است. بنابراین، نقش شش رنگ پر رنگتر از سایرین است و با ورودشان به مسایل مردان همجنسگرا، مانند گزارش سربازی و اشاره به نقض حقوق، توجهی جامعهی مردان همجنسگرا را جلب کردهاند اما همکاری نزدیکی ندارند.
در تاریخ کنشگری الجیبیتیکوییر، سازمانهایی برای دفاع از افراد همجنسگرا شکل گرفتند که بعدها برای تنوع بیشتر و پوشش گسترده، تغییراتی ایجاد کردند. مثلا سازمان اقدام آشکار جهانی، دومین سازمان حقوق بشری برای دفاع از حقوق افراد الجیبیتیکوییر، پیشتر با نام کمیسیون بینالمللی حقوق بشر زنان و مردان همجنسگرا (ایگلهِرک) شناخته میشد اما پس از 25 سال نام خود را به اقدام آشکار جهانی تغییر داد. چنین اراده و نیتی در شبکه شش رنگ دیده نمیشود اما میل به فراگیری و رهبری جامعه در آنها بسیار است. امری که با بازکردن فضا و اعتماد به مردان همجنسگرا میسر میشود ولی آنها نشان دادهاند هنوز آمادهی این امر نیستند.
گروهی از منتقدان به موارد قلدری و تهدید نیز اشاره کردند. گفتنیست هیچ مدرکی برای این منظور ندارند و گفته میشود نگرانیهایی برای بیان آن به شکل عمومی دارند. درک میکنم کسی که در ایران است این چنین بگوید اما اگر فردی در کشوری آزاد است و از تهدید و یا ارعاب در نزد دوستان خود سخن گفت، باید بداند که در فضا و کشور امنی زندگی میکند. او مسئول است برای حمایت از افرادی که در چنین فضایی نیستند، موارد را ذکر و ادله را منتشر کند. اگر فرد غرب نشین این چنین نکرد، اینها شایعات است و اتهامات برای شخص بنده پذیرفتنی نیست.
موارد دیگر انتقادات موجود است اما هیچ مطلبی به شیوهی درست برای نقد شش رنگ منتشر نشده و یا شخصا ندیدهام. مثلا: برای تهیه این پست، از سه کنشگر مستقل سوال پرسیدم که نقدهای آنها چیست تا به شکل ناشناس در این متن بیاورم اما هیچ کدام از آنها پاسخی به پیامام ندادند. بنظر میرسد افراد از نوشتن نقد به شش رنگ ناتواناند و اگر خلاف این است، در بخش کامنت هر کسی میتواند نقدی بگوید و یا شش رنگ میتواند جواب بدهد (مواردی که به نظر بنده افترا باشد، حذف نمیشوند اما با هشدار و نقد در متنِ کامنت باقی خواهند ماند).
مرگ علیرضا و شش رنگ
ابتدا، خبر قتل یک جوان همجنسگرا در شبکههای اجتماعی منتشر شد و نیاز بود که خبرنگاران با شیوهی دو منبع معتبر و گروههای حقوق بشری به شیوههای متداول برای مستندسازی نقض حقوق بشر اقدام کنند. این خبر احساسات بسیاری از جامعهی پویا الجیبیتیکوییر در شبکههای اجتماعی را جریحهدار کرد. واکنشها در ابتدا بسیار احساسی بود اما با حاکم شدن نکات منطقی برای بررسی دقیق و راستیآزمایی خبر، «گروهی از کنشگران مستقل کوییر» اقدام به بررسی خبر کردند. آنها بعدتر در توییتر اقدام به انتشار بیانیهای کردند که درباره آن در پست گزارش تحلیلی نوشتهام.
شش رنگ خبر را با یک منبع تهیه و منتشر کرد. آن منبع مدعیست شریک علیرضا بوده ولی در بررسی اولیه و بعدتر بررسی دقیق و گفتگو با ایشان، هیچ مدرکی دال بر ارتباط عاطفی ایشان با مقتول برایم ثابت نشد. در متن تهیه شده، شش رنگ سال قتل را به اشتباه نوشت که نشان دیگری در کم دقتی در تهیه خبر است. عموما عجله در انتشار سبب چنین رویدادی میشود. پرسش اینجاست که چرا باید دقت و درستی خبر فدای سرعت انتشار از سوی این شبکهی مدعی پژوهش شود؟ به ویژه که مدیر آن، در نقد 1500 تصویر میگوید آنگونه کار نمیکند و نیاز به بررسی درست دارد.
متن خبرِ شش رنگ 825 کلمه دارد که 593 کلمه به معافیت سربازی، گزارش شش رنگ در این مورد و مسولیتپذیری جامعه و رسانه نسبت به خشونت علیه افراد الجیبیتیکوییر اختصاص پیدا کرده است. عنوان این چنین است: «قتل جوان همجنسگرای اهوازی در پی آشکار شدن گرایش جنسیاش در کارت معافیت سربازی». شش رنگ علت قتل را در چند ساعت پس از انتشار گسترده خبر در شبکههای اجتماعی و گفتگو با تنها منبعشان، عقیل ابیات، افشای هویتِ گرایش جنسی مقتول به واسطهی درجِ بند و بخشی میداند که میگوید: «بند 7: كژخوئيهايي که مغاير شئونات اجتماعي و نظامي (از جمله انحرافات جنسي و هموسکسواليتي ) باشد : شش ماه معاف موقت. تبصره: پس از شش ماه در صورت اثبات در مراکز درماني ن.م. : معاف دائم». پرسشی دیگر طرح میشود: چگونه قاتلین به کارت معافیت دسترسی پیدا کردهاند؟
دوست علیرضا به من گفت که مادر علیرضا یکی از چهار زنیست که پدر علیرضا با او ازدواج کرده و بعد طلاق گرفتهاند. علیرضا تنها فرزند مادرش بود. مادر علیرضا در خانهای با یکی دیگر از زنان پدرش زندگی میکرد که نشانی آن برای دریافت کارت پایان خدمت به سازمان نظام وظیفه ارسال شده بود. برادر ناتنی او در خانهای دیگر زندگی میکرده و آنها به دلیل مشکلات خانوادگی، به خانهی یکدیگر رفت و آمد نداشتهاند. مشخص نیست چگونه برادر ناتنی به کارت دسترسی پیدا کرده، بند و بخش را در اینترنت جستجو و با خواندنِ هوموسکشوالیتی در توضیحات، به همجنسگرایی او پی برده و تصمیم گرفته نقشهی قتل را عملی کند.
منبع این دریافت، عقیل ابیات است که بعدتر در گروه تلگرامی خود، فایل صوتی را منتشر میکند و میگوید: «ببین دوست عزیز من توی بیبیسی که مصاحبه کردم […] به این اشاره نکردم که روی کارتش نوشتن […] اما چون من این رو به شادی امین گفتم که ممکنه […] از این طریق باشه، اون این رو خبرسانی کرد. تنها بخاطر این که یک فشاری به روی جمهوری اسلامی بیارن که کارتها رو عوض کنند و این ماده و بخشش رو پاک کنند و چیز دیگهای بنویسند. حالا مثل کارتهایی که معافیت میگیرن، بقیه. تنها فقط به همین دلیله که این منتشر شده».
درواقع عقیل در این فایل صوتی اظهار میکند خودش به این قطعیت نرسیده که علیرضا به خاطر افشای بند مندرج در کارت معافیت به قتل رسیده باشد.
در گفتگوی بیبیسی فارسی با عقیل ابیات، جمال الدین موسوی از او میپرسد چطور هویت گرایش جنسی علیرضا افشا شده است؟ او پاسخ میدهد: «ممکنه همون روز سه شنبه مطلع شده باشند. حالا از چه طریقی دقیقا من نمیدونم این رو ولی از قبل امکانش نبوده چون اگر این رو میدونستند، قبلا این کار رو باهاش میکردند. همون روز سه شنبه که داشت کارهای قبل از ایرانش رو انجام میداد، اون موقع متوجه شدند. در پایان این گفتگو، عقیل ابیات تایید میکند که قبلا علیرضا از تهدیدات جانی بیم داشته است. اشاره او به فایل صوتیست که ظاهرا در چتهای ایشان با علیرضا دریافت شده است.
همان طور که در پست گزارش تحلیلی نوشتم، علیرضا به خدمت سربازی رفته بود اما به دلیل آزارهایی که دیده بود، آموزشی را رها میکند. بعدتر به عنوان سرباز فراری دستگیر میشود و اظهار میکند همجنسگراست و از آنجا روند معافیت همجنسگرایی او آغاز میشود. به همین دلیل او تا دریافت کارت، ممنوع الخروج بوده و برای رفتن نیاز به آن داشته است. از فایلهای صوتی نیز مشخص است تهدید به مرگ شده و رفتن او تیر خلاص به آنچه آبروی خانواده، فامیل و طایفه میخوانند بوده است.
شبکه ایران اینترنشنال با پخش این فایل صوتی از علیرضا که درباره حمایت پدر خود نسبت به تهدیدات جانی فامیل پدری میگوید، گفتگویی با شادی امین، مدیر شبکه شش رنگ، انجام میدهد. در این گفتگو شادی امین تحلیل و بررسی درباره تهدیدات ندارد اما به معافیت همجنسگرایی و بخش 5، بند 7 اشاره میکند که در سایت نظام وظیفه «هوموسکشوالیتی» -فارسی نویسیِ اصلاح گرایش جنسی صرفا به همجنس در انگلیسی (Homosexuality)- در آیننامه آورده شده. منتقدان میگویند، شبکه زنان لزبین در معرفی معافیت همجنسگرایی مردان و بخش و بند مورد نظر به جامعه ایرانی بسیار موفق عمل کرده و این امر افراد دارای کارت معافیت را در خطر بیشتری قرار داده است.
بعدتر این شبکه تلویزیونی در برنامه چشمانداز، گفتگویی با عقیل ابیات میکند. سیما ثابت، مجری برنامه، از عقیل سوالهای چالشی میپرسد. او میپرسد: در تماس تلفنی قاتلین با مادر علیرضا، آیا دلیل قتل را گفتهاند؟ عقیل ابیات پاسخ میدهد: «هنوز […] اطلاع درستی نداریم و بازرسیهایی انجام نشده چون هنوز قاتل دستگیر نشدن. دقیقا چرا و انگیزشون چه چیزی بود، هنوز مشخص نیست.» بعد سیما ثابت میرسد: چرا میگویند بر اساس اطلاعاتی که روی کارت معافیت سربازی او بوده آنها مطلع شدند او دگرباش است و دست به قتل او زدند؟ این صحبتیست که از صبح تا حالا که خبرش مطرح شده به طور گسترده خیلی زیاد گفته شده. من فکر میکنم در مصاحبههای گذشته خود شما هم این را مطرح کردید. عقیل پاسخ میدهد: «بله، این یک […] امکان هست. چون ایشون با من تماس گرفتند و گفتند قبل از اینکه من پاکت حاوی کارت پایان خدمتم را باز کنم، حس کردم پاکتم باز شده و بعد چسبونده شده. به همین دلیل فکر کردم این اتفاق باعث شده برادرشون پاکت رو بازکرده باشند و متوجه گرایش جنسیشون شده باشند.
این در حالیست که عقیل ابیات از چنین احتمالی نه در مصاحبهی با بیبیسی صحبت میکند و نه در آن فایل صوتی که بنظر پس از این مصاحبه ضبط شده است. مهمتر از آن، دوست علیرضا به من گفت، علیرضا خودش پاکت را دریافت کرده و بلافاصله در یک تماس گروهی با گروهِ دوستاناش، آن را نشان داده و اظهار خوشحالی کرده است.
بر این اساس منتقدان عقیده دارند، علت اصلی مرگ علیرضا، اطلاعات مندرج بر روی کارت معافیت او نبوده است. با این حال، گروهی از فعالان کوییر در بیانیهای گفتهاند علیرضا به ضرب گلوله کشته شده و دلیل قتل او اختلافات خانوادگی بوده است. البته آنها اشاره کردهاند که «قابل ذکر است که در سالهای گذشته و در موارد مشابه، نزدیکان و خانواده قربانیان به دلیل فشارهای اجتماعی و حکومتی از گفتن حقیقت سرباز زدهاند.» با این حال مساله گلوله نادرست است و منبع آنها نیز بیاعتبار بشمار میرود زیرا مادر علیرضا و معاونت انتظامی استان میگوند بریدگی گلوی علیرضا علت مرگ است.
واکنش رسمی مقامات
تا کنون هیچ مقام رسمی از سوی دولت و یا دادگستری در این باره واکنشی نشان نداده است. با وجود واکنش گسترده از سوی هنرمندانی مانند رضا صادقی، الناز شاکردوست، شقایق دهقان، فاطمه گودرزی، هنگامه قاضیانی، محراب قاسمخوانی و بسیاری دیگر در داخل کشور و همین طور بخش قابل توجهای از مردم در شبکههای اجتماعی، مقامات ترجیح دادهاند سکوت کنند. تنها یک مقام انتظامی در گقتگو با رکنا آن را تایید کرده که پیشتر در پست گزارش تحیلی آن را بازنشر کردم و به تحلیل گذاشتهام.
شش رنگ نیز خبری از ساعد نیوز را با این تیتر منتشر کرده: «جانشین پلیس استان خوزستان: «علی فاضلی منفرد، از طریق بریدگی گردن به قتل رسیده است». و در توضیح مینویسد: «علت مرگ علی فاضلی منفرد، جوان همجنسگرای عرب، معروف به علیرضا، بریدن سر از ناحیه گردن توسط قاتل یا قاتلین بوده است.» در اینجا وارد جزئیاتی میشوم که خواندنش ممکن است برای برخی از مخاطبان دشوار باشد.
بریدن سر از ناحیه گردن معنی جدا سازی سر از گردن دارد و بریدگی از ناحیه گردن، معنی گلو بریدن میدهد. این چنین نوشتن خواننده را به گمراهی میکشاند. به راستی چرا؟
همچنین، شش رنگ در نقل قول امانتداری را رعایت نمیکند. برای مثال در خبر رکنا که ساعد نیوز از آن نقل کرده و شش رنگ به اشتراک گذاشته، سرهنگ یدالله امیری فامیلی علیرضا را فاضلی مفرد مینامد. در پست گزارش تحلیلی نوشتم ممکن است این یک اشتباه تایپی باشد و راه چاره تماس با خبرنگار، سرویس خبری و یا روابط عمومی رکنا برای پیدا کردن اصل ماجراست. یک راه دیگر گفتگو با دوستان او و یا پیدا کردن اعلامیه علیرضاست. بر اساس نوشتهی روی سنگ قبر علیرضا، نام فامیل او فاضلی منفرد است و احتمالا در تهیه خبر، رکنا اشتباه تایپی داشته و حرف نون جا مانده است اما در نقل قول باید امانت داری شود. چرا شش رنگ که ادعای پژوهشی دارد، این چنین نکرده است؟ آیا این همه بیدقتی و یا رعایت نکردن اصول، پژوهشهای آنها را زیر سوال نمیبرد؟
بعدتر شش رنگ با رویکردی غیر حرفهای مینویسد: «برخی در مصاحبهای با شبکه ایران اینترنشنال، سعی در القای تردید در صحت اطلاعرسانی ششرنگ داشتند و ادعا کردند «فعالین تایید میکنند که (علیرضا) تا حدودی گلوله خورده»!!! این افراد “مستقل” امروز با گزارش پلیس باید از نحوه قتل فجیع علیرضا و دقت خبر ششرنگ آگاه شده باشند.» این در حالیست که شش رنگ هیچ دلیل قانع کنندهای برای انگیزه اصلی قتل که افشای هویت گرایش جنسی علیرضا بر روی کارت معافیت بوده ندارد. همینطور در خبر اولیه نوشتهاند قاتلین دستگیر شدهاند که در همین خبر خودشان با توضیح تکذیب میکنند که گواهی دیگر بر کامل نبودن خبر دارد.
چرا در انتشار خبر تعجیل شد؟
ابتدا نیما نیا، نقاش و کنشگر کوییر، در توییتی این خبر را منتشر کرد و نوشت: «به زودی اطلاعاتی دقیقتر مبنی بر صحت خبر منتشر خواهد شد؛ هرچند هنوز امیدواریم که خبر صحیح نباشد». پس از آن شش رنگ خبر را منتشر کرد و گروهی از کنشگران نسبت به انتشار خبری که تایید نهایی نشده و منبع دومی ندارد، اعتراض کردند. یکی از کنشگران که بنظر میرسد از اعضای شش رنگ باشد (به طور رسمی در وبسایت نیاوردهاند) در توییتر نوشت: «کجای کارید شما؟ دنیا براتون چیه؟ مسابقهاست؟ تمام مدالها مال شما!». منتقدان در پاسخ میگفتند بنظر شش رنگ برای مرجع خبر بودن، در انتشار عجله کرده است و ملیکا زر این اتهام را به آنها وارد میکرد. فضا در توییترِ رنگینکمانی به شکلی بود که بیشتر از خشم از نفرتپراکنی رژیم، قتل جوان همجنسگرا و یا مبارزه با همجنسگراستیزی، بخش قابل توجهی کاربران آشکارا همجنسگرای توییتر به نقد جدی شش رنگ پرداختند.
شش رنگ بعدتر واکنشهای بینالمللی به خبر قتل علیرضا را منتشر کرد که به مواردی اشاره میشد که به نقل از این شبکه منتشر شده بود. آیا میشود از این نتیجه گرفت که شش رنگ با چنین کاری تلاش کرده گوی سبقت را در خبررسانی از دیگران بگیرد؟ آیا میتوانیم بگویم به دنبال مدال بوده و انگیزههای گروهی در برخورد با مرگ علیرضا داشته؟ اگر شش رنگ منتشر نمیکرد چه میشد؟ آیا بیبیسی فارسی حاظر بود در بخش خبری خود به این موضوع اشاره کند؟ آیا شبکههای بینالمللی واکنش نشان میدادند؟ رسانههای انگلیسی جهانی چگونه و از چه منبعی واکنش نشان میدادند؟ آیا همجنسگرایان مرد برای داشتن رسانهی خود و یا افراد مخالف شش رنگ برای داستن صدای متفاوت تلاش کردهاند؟ چرا خبرگذاریها و تشکلهای حقوق بشر سکوت کردند؟ آیا شش رنگ به پایمان نشدن خون علیرضا کمک کرد یا کنشگران و سازمانهایی که سکوت کردند و یا قتل علیرضا را جور دیگری دیدند؟
دربارهی سکوت هرانا و نهادهای حقوق بشری ایرانی-فارسی
کار یک سازمان حقوق بشری یا خبرگزاری حقوق بشری این است که در شرایط غیرانسانی و دردآور، به دنبال مستندسازی و درستی خبر باشد. این امر مطالبهی حق خواهی، جلوگیری از بروز دوباره فاجعه و التیام بازماندگان را به بار میاورد. اما با گذشت چند ماه از قتل علیرضا، آیا این نهادهای مدعی حقوق بشر در مستندسازی یا خبررسانی برای گلوی بریدهی علیرضا گامی برداشتهاند؟
شخصا انتظار داشتم خبرگزاری حقوق بشری ایران، هرانا درباره قتل علیرضا مطلبی منتشر کند. در این زمینه با فردی که که با هرانا کار میکند در ارتباط داشتم تا منبع خبری معتبری به رسانههای جریان اصلی خارج کشور داده شود؛ زیرا بدون چنین منبعی پوشش گستردهی این خبر ناممکن بنظرم میرسید. در این فاصله شش رنگ خبر را کار کرد. شیوه اطلاع رسانی خبر، همهی ما را شوکه کرده بود زیرا افشای هویت گرایش جنسی فرد بخاطر کارت معافی از سوی افرادی چون من که تجربهی زیست همجنسگرای مردانه با معافیت همجنسگرایی را دارند بسیار سخت به نظر میرسید. به ویژه که خبر دستگیری قاتلین به سرعت و دقت تکذیب شد و در صادق بودن منبع خبر -به دلیل اظهارات پیشین در جامعه الجیبیتیکوییر پناهنده در ترکیه، زیر سوال رفتن ادعای ارتباط عاطفی ایشان از سوی دوستان نزدیک علیرضا و ناتوانی این فرد در رد تناقضات- تردیدهای بسیاری بود.
با این حال، بنظرم بیبیسی فارسی راه درستی را در این زمینه پیگیری کرد و با پخش فایل صوتی از علیرضا، گفتگو با دوست علیرضا و اشاره به بیانات عقیل ابیات، که گفتند با مقتول در ارتباط بوده، انگیزهی به اصلاح ناموسی قتل را نشان دادند. آنها به مساله خشونت علیه افراد الجیبیتیکوییر پرداختند و به نوعی از پایمال شدن خون علیرضا جلوگیری کردند.
بنیاد برومند، کمپین حقوق بشر در ایران، عدالت برای ایران، کانون مدافعان حقوق بشر، دیدبان حقوق بشر و یا نهاد حقوق بشری ایرانی یا بینالمللی به موضوع علیرضا نپرداختند و تنها توییتر سازمان عفو بینالملل به این موضوع واکنش نشان داد که هرانا با ترجمهی آن دراینباره نوشت: «علیرضا فاضلی منفرد، جوان همجنسگرای اهوازی در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ماه ۱۴۰۰ توسط چند مرد دیگر که گفته میشود از بستگان او بوده اند به قتل رسید. بر اساس گزارشات منتشر شده در شبکه های اجتماعی و توسط برخی فعالان این حوزه، قتل او به دلیل بیان گرایش جنسی او صورت گرفته است.»
هرانا در پاراگراف بعدی توضیح میدهد: «هرچند این نخستین بار نیست که فردی به دلیل بیان گرایش جنسی خود توسط نزدیکانش به قتل رسیده و یا با آزار و اذیت مواجه می شود با این حال برخی منابع محلی طی روزهای اخیر نظرات ضد و نقیضی در خصوص علت قتل این شهروند از جمله «اختلافات مالی خانوادگی» را مطرح کرده اند.» این در حالیست که مشخص نیست آن منابع محلی چه کسانی هستند.
اگر منابع مورد اشاره، همان منابع کنشگران مستقل است، آنها نیز گفته بودند علیرضا با گلوله کشته شده. موضوعی که از طریق دو منبع مادر علیرضا و معاونت انتظامی استان رد شده است. بنظر میرسد هرانا هیچ اقدامی برای برقراری ارتباط با دوستان نزدیک علیرضا نکرده و حتی تلاش نداشته خودش با مادر علیرضا تماس بگیرد. چرا؟ آیا جان علیرضا مهم نبود؟ آیا مسالهی یک فرد همجنسگرا آنقدر اهمیت ندارد که آنها برای ارتباط با مادر علیرضا تاکنون تلاش نکردند؟ آیا اختلافنظر با شادی امین یا شش رنگ باعث چنین کاری شده است؟ آیا شیوهی بیبیسی فارسی و استناد به آن یاریگر نبود؟ اگر شش رنگ این خبر را به این شکل کار نمیکرد، آیا خون علیرضا توسط این مدعیان حقوق بشر پایمال نمیشد؟
پس انگیزه قاتلین علیرضا چه بوده؟
مسئله اختلاف مالی در حالی طرح میشود که پدر علیرضا در قید حیات است. دوستان علیرضا میگویند مدتها بود علیرضا حمایت مالی نمیشد و هزینههای زندگی و عملهای زیباییاش را دوستانش در داخل و خارج کشور پرداخت کردهاند. خود علیرضا در فایل صوتی میگوید پدرش سوی افرادی که تهدید به قتل کردهاند را گرفته بود. علیرضا در این فایل از «فامیل پدری» استفاده میکند. آیا با این گزارشها میتوان گفت مساله مالی بوده؟
از طرفی، چرا برای مسئله مالی گردن بریدهاند؟ شیوهای که در قتلهای به اصطلاح ناموسی در خوستان گزارش میشود. چرا باید خانههای خود را خالی کنند، و در تماسی اعتراف کنند آنها این چنین کردهاند؟ چه افتخاری در چنین کاری بوده است؟ آیا نمیتوانستند با آن نیسان آبی که علیرضا را ربودند، او را زیر کنند و مانند یک تصادف جلوه دهند؟
در فایل صوتی، علیرضا از علاقهاش به آرایش کردن میگوید و بیان جنسیتی یا اجراگری جنسیتی خود که موانعی از جمله تهدید جانی برای او داشته است. به عنوان یک مرد همجنسگرای خوزستانی میتوانم به راحتی با این موضوع ارتباط برقرار کنم و علیرضا را درک کنم و بنظرم میرسد، زنان همجنسگرا در شبکه شش رنگ و گروهی از کنشگران کوییر نیز میتوانند این چنین ببینند. با این همه چرا شش رنگ معافیت همجنسگرایی را دلیل افشای گرایش جنسی و قتل معرفی کرده است؟
منتقدان میگویند شش رنگ به دنبال ارائه کار سازمانی خود و معرفی برند خود بوده و به نوعی با برقراری رابطه بین قتل علیرضا با معافیت و معافیت با گزارش معافیت خود، به دنبال پروموت یا ترویج خودشان بوده و به خون ریخته شده توجه چندانی نداشته است. این منتقدان عقیده دارند هدف نهایی شش رنگ گرفتن کمکهای مالی بیشتر بوده است. برخی از این منتقدان به تندی به نقد شش رنگ پرداختهاند و این عمل را نان زدن در خون علیرضا نام نهادند.
گزارش شش رنگ از معافیت همجنسگرایی چیست؟
شبکهی زنان همجنسگرا و ترنس جندر ایرانی، گزارشی به تاریخ 28 اردیبهشت 1395 با عنوان «اعترافگیری از مردان همجنسگرا، شرط صدور کارت معافیت از سربازی» منتشر کرد. شش رنگ در این گزارش خبر از تغییرات در آیننامههای معافیت از خدمت اجباری داد و اظهار کرد سازمان نظام وظیفه با برخوردی پلیسی به دنبال اعترافگیری از افرادیست که این شبکه همجنسگرا نامید. در این گزارش هویتِ مرد دوجنسگرایی که کشش جنسی به همجنس دارد و برای معافیت اقدام میکند، نادیده گرفته شده و هیچ گزارشی از این گروه افراد الجیبیتیکوییر نوشته نشده است.
شش رنگ ادعا کرده با هشت مرد همجنسگرای مقیم ایران مصاحبهای مفصل داشته و مشخص نیست چطور این افراد انتخاب شدند. همچنین مشخص نیست این هشت نفر از کدام شهر یا استان اقدام کردند. معلوم نیست شش رنگ در این مورد همکاری با کنشگران همجنسگرای مرد داشته و یا تنها با چند نفر به گفته خودشان شهروند همجنسگرای ایرانی گفتگو کردهاند. از سوی دیگر، با هیچ فرد ترنسی در این گزارش گفتگو نکردند و مشخص است آنها درباره معافیت ترنس اطلاعات کافی را ندارند؛ زیرا از سال 88 افراد ترنس بر اساس ماده 39، بند 46 معافیت از خدمت وظیفه شدهاند. موصوعی که در این گزارش با آن اشاره نشده است.
نه سال پیش در مجله اقلیت در اینباره توضیح دادم «در ماده 39 آمده: «مشمولان مبتلاء به بيماريها دستگاه ادراري تناسلي با توجه به نوع بيماري كه به آن مبتلا ميباشند از معافيتهاي مندرج در هر بند به شرح زير استفاده خواهند نمود» و بند 46 مشخصا اشاره می کند «دو جنسي معاف دائم» در گزارش نوشته شده «به بیان دیگر، آییننامه جدید که در سال ۱۳۹۳ تصویب و در نزدیک به دو سال گذشته به تدریج اجرایی شده است، دو ویژگی دارد: یکی اینکه همجنسگرایی را از ترنسجندریسم جدا میکند و دیگر آنکه ترنسجندریسم را از زمره انحرافات اخلاقی بیرون میآورد و معافیت دائم را بدون روند شش ماهه معافیت موقت برای آن در نظر میگیرد.»
به گزارش بیبیسی فارسی، حسن موسوی چلک، مدیرکل وقت دفتر آسیب دیدگان اجتماعی بهزیستی در این باره به خبرگزاری فارس گفته بود«به گفته آقای موسوی چلک، طی دو سال گذشته بررسی هایی به عمل آمده و رایزنی هایی با سازمان نظام وظیفه ایران صورت گرفته است و در نتیجه از این پس ممکن است این افراد با کدهای مربوط به اختلال غدد و یا دیابت معاف شوند.». ظاهرا منظور آقای موسوی ماده39 و بند46 بوده.
وبسایت شش رنگ
از سوی دیگر، وقتی به گرافیک وبسایت شش رنگ نگاه میکنم، ارتباط بصری بین این وبسایت و مجلههای زرد میبینم. برای مثال تصویری که برای انتشار قتل علیرضا درنظر گرفته شده، گرافیکی با خون و فونتهای بزرگ است و کارت معافیتی که از یک کیف پول با خون بیرون آمده. بنظر میرسد تیتر خبر و گرافیک تهیه شده به شیوهی مجلات اخبار حوادث و با محوریت کارت معافیت تهیه شده و این از شبکهای که خود را در زمینهی پژوهش پیشرو میداند بعید بنظر میرسد.

در متن نیز رویکرد حرفهای کمتر دیده میشود. برای مثال، در خبر قتل علیرضا، استناد نکردن به منبع دوم و تعجیل در انتشار خبر و اظهار علت مرگ بدون ادله کافی و روشن و رها کردن ابهامات و اطلاع ندادن نسبت به ابهامات از جمله شواهد حاکم بر این ادعاست.
نتیجهگیری
بنظرم شش رنگ در مساله قتل علیرضا بیشتر به کار سازمانی خود توجه داشته و بدون دلیل قانع کننده، مساله کارت معافیت و افشای هویت گرایش جنسی علیرضا را طرح کرده است. آنها بررسی درستی نکردند، راستیآزمایی صحبتهای عقیل ابیات را پیش نگرفتند و درباره این فرد تحقیقی نداشتند. فایل صوتی از علیرضا که از تهدیدات خبر میداد را در تعجیل مشهود برای انتشار خبر از دست دادهاند و در ادامه که تیم کاربلد بیبیسی فارسی به آن دست پیدا کرد، هیچ واکنش درستی به آن ندادند. این که این عمل برای افزایش شانس شبکه در گرفتن کمک مالی بوده، نیتخوانیست و به دور از اخلاق است تا این چنین گفت اما افکار عمومی جامعه الجیبیتیکوییر اینگونه احساس کردهاند و باید شش رنگ به دنبال ترمیم بیعتمادی حاصل از عملکرد غیرحرفهای خودش باشد.
از طرف دیگر، افشای گشتردهی بخش و بند مندرج در رسانهها، مردان همجنسگرای دارای معافیت را درخطر بیشتری انداخته است. برای مثال: من در سال 1389 معافیت همجنسگرایی گرفتم که در آن زمان ماده و بند دیگری روی کارتم مندرج شد. برای ثبتنام در یک آموزشگاه اقدام کردم و بدون پرسش از کارتم کپی گرفتند و در فایل ذخیره کردند. همین طور برای گرفتن گواهینامه اقدام کردم که بدون پرسش و پاسخی آن را به آموزشگاه رانندگی دادم تا از آن کپی بگیرد. حالا با بیان بخش و بند در رسانههای بینالمللی، هر فردی که به این رسانههای فراگیر دسترسی دارد، میداند بخش 5 و ماده 7 چیست حال آنکه نمیداند بند 8 یا 6 چه میتواند باشد. این شیوهی بیان بیاحتیاطی و غیرمسولانه بوده و بنظرم از عدم همکاری درست با مردان همجنسگرا میآید. وعدهای که شش رنگ در سال 1389 آن را در ابتدای راه داده بود اما هرگز به شکل درست عملی نکرد.
از سوی دیگر اعتماد به شش رنگ نزد رسانههای بینالمللی و کنشگران حقوق بشری خدشهدار شده است. برای مثال رادیو فردا در تیتری نوشت ««بازداشت سه نفر» به اتهام قتل یک همجنسگرا در اهواز» اما میدانیم که این خبر به سرعت تکذیب شد. حالا رادیو فردا به خبری استناد کرده و تیتری را انتخاب کرده که اصلا درست نیست. در متن خبر نیز شش رنگ ننوشته بود اطلاعات تکمیلی منتشر خواهد شد. به خودی خود بیان اخباری که تایید نشده و اشتباه است از اعتبار گوینده کم میکند و شش رنگ با این کار به ضد خود تبدیل شد. حالا شبکههای خبری و خبرگزاریهایی که ممکن است بخاطر سلیبریتی بودنِ شادی امین، به شش رنگ توجه کنند، دیگر با تردید به اخبار منتشر شده از سوی وبسایت شش رنگ توجه خواهند داشت. همین طور، پژوهشهای آنها نیز توسط خودشان کم اعتبار شده است.
در مورد دیگری، مینا خانی -که با کپشن تهیهکنندهی شش رنگ در برنامه چشم انداز حضور داشت (نمیتوانیم اطلاعات اعضای این شبکه را در وبسایت آنها پیدا کنیم)- نتوانست به درستی اشتباه مهمان دیگر برنامه، حسین قاضیان، را درباره تاریخ خروج همجنسگرایی از لیست بیماریهای سازمان ملل تشخیص دهد-دقیقه 19:52- ولی آنقدر حضور ذهن داشت که در نوبت خود دو تذکر درباره گزارشهای شش رنگ بگوید -حال آنکه تذکر اولی بیجا بود و دومی نیز بدون اشاره به کژخویی و انحراف جنسی که هرچه میتواند باشد، با معرفی بیش از پیش بخش و بند مربوط به معافی، جامعهی هوموفوب ایران را نسبت به این اعداد روی کارت معافیت شرطی کرد.
سالروز خروج همجنسگرایی از لیست بیماریها سازمان بهداشت جهانی در مبارزه علیه همجنسگراهراسی/ستیزی بسیار اهمیت دارد. برای من به عنوان یک فرد همجنسگرا، مانند جشن ملیست زیرا از 17 می 1990، این روز به عنوان روز جهانی مباره با همجنسگراهراسی و بعدتر دوجنسگراهراسی و ترنسهراسی (آیداهوت) نامگذاری شده است.
درواقع بیشترین آسیب را شش رنگ با اقدام اشتباه خود، به خودش وارد کرده اما ضرر دیگر به جامعه الجیبیتیکوییر ایرانی آمده که منفعلانه، اجازهی چنین اقداماتی را داده است. به راستی از ماست که بر ماست.
در ادامه پاسخ شادی امین را میخوانیم:
گفتمان نقد و نقد گفتمان غالب
در پاسخ به نوشته شایان میم در نقد شیوه خبررسانی قتل علیرضا فاضلی منفرد توسط ششرنگ
شادی امین
در ۱۱ آگوست ۲۰۲۱، سه ماه پس از قتل جوان همجنسگرای اهوازی، شایان میم مقالهای “نقد عملکرد ششرنگ در واکنش به قتل سید علی فاضلی منفرد معروف به علیرضا”[1] منتشر کرد که سعی دارم با پرهیز از زیاده گویی تا جای ممکن، به مهمترین نکات او پاسخ دهم. پیش از هر چیز باید از شایان برای نوشتن نزدیک به ۱۳ صفحه مطلب و تلاش برای طرح مسائلی که ذهنش را درگیر کرده و آنها را برای جامعه الجیبیتیکیو ایران مهم میداند، قدردانی کرد. این تلاش بایستی برای دیگرانی که جز کامنتهای تخریبی کار دیگری نکردهاند سرلوحه و سرمشق کارشان قرار گیرد. امید که چنین شود. به همین دلیل نیز و برای اهمیتی که برای چنین گفتگوهایی قائلم، به مهمترین نکات مطروحه در نقد شایان پاسخ میدهم به این امید که باب گفتگوی سالم را باز کرده باشم.
اول. تیتر
شایان میم تیتر “آیا شش رنگ، نان در خونِ علیرضا زده است؟ ”را برای مطلب خود برگزیده است. تیترمطلب شایان میم و انتخاب واژههایی که گفتمان تخریبگر در مورد سازمانهای حقوق بشری و اقدامات آنها استفاده میکند، میتواند برای هر خوانندهای باعث تعجب و شک به یک نقد صادقانه باشد. اما با شناخت از سابقه نگارنده نقد، میدانیم که او در تلاشش برای نقد حسن نیت دارد. هر چند متاثر از فضای مسموم موجود نتوانسته تیتر مناسبی را انتخاب کند و برعکس ادعای خود در فاصلهگیری از تیتر و محتوای زرد، در دام چنین انتخابی افتاده است. اما چرا انتخاب تیتر مهم است؟ هر کس که ذرهای از کار روزنامهنگاری بداند، بر اهمیت تیتر در جهتدهی به ذهن خواننده آگاه است. اگرچه او در انتهای مطلب بسیار طولانیاش نتیجه میگیرد «این که این عمل برای افزایش شانس شبکه در گرفتن کمک مالی بوده، نیتخوانیست و به دور از اخلاق است تا این چنین گفت…»[2] ، اما در انتخاب تیتر نتوانسته از چنین نیتخوانی فاصله لازم را ایجاد و به فرهنگسازی در زمینه نقد توجه کافی مبذول دارد. در واقع و در دنیایی که حوصله افراد برای خواندن مطلب از دو تا سه دقیقه خواندن پستهای اینستاگرامی فراتر نمیرود، انتخاب چنین تیتری هیزمی دیگر بر آن نیتخوانی های به دور از اخلاق است. آنچه من به عنوان «گفتمان نقد برای نقد گفتمان غالب» تشویق میکنم.
دوم. خبررسانی شش رنگ درباره قتل علیرضا
اصل نکته ادعایی متن شایان این است که ششرنگ در انتشار خبر قتل علیرضا تعجیل کرده و مینویسد :»برخی از آنها در محافل خود میگفتند: ششرنگ در خونِ علیرضا نان زده تا کنایه به بهرهبرداری اقتصادی»[3] از قتل علیرضا کنند. توجهتان را به این نکته جلب میکنیم که خبر قتل علیرضا ابتدا توسط رادیو زمانه منتشر شد و با اینکه خبر از همان منبع و در همان زمان به دست ما هم رسیده بود، تا بعد از ظهر همانروز را صرف راستی آزمایی و اطمینان از صحت خبر کردیم. بنابراین، تعجیلی در کار نبوده است. برعکس، اگر هدف ما انتشار هر چه سریعتر خبر بود، ساعتها قبل و همان زمان که به دستمان رسید باید منتشرش میکردیم.
یا در جایی دیگر گفته میشود:» با این همه چرا ششرنگ معافیت همجنسگرایی را دلیل افشای گرایش جنسی و قتل معرفی کرده است؟»[4] در اینمورد نیز شما را به شهادت عقیل عبیات ارجاع میدهیم که میگوید:» او گفت که پاکت محتوی کارت معافیتش باز شده بوده است.»[5] (به مساله معافیت از سربازی در ادامه باز خواهم گشت).
اینکه وی بدون سند و مدرکی شهادت وی را مورد پرسشهایی تا حد بیاعتبار کردن قرار میدهد و تا آنجا پیش میرود که میگوید:» هیچ مدرکی دال بر ارتباط عاطفی ایشان با مقتول برایم ثابت نشد.»[6] و این گمانهزنی و زیر سوال بردن تا جایی پیش میرود که یکجا منبع خبر را برای اثبات ادعای خود به کار میگیرد و هر کجا با تز شما خوانایی ندارد حتی رابطه عاطفی آنها را نیز منکر میشوید موضوعی جالب توجه است.
یا در جای دیگر میگوید:» بر اساس نوشتهی روی سنگ قبر علیرضا، نام فامیل او فاضلی منفرد است و احتمالا در تهیه خبر، رکنا اشتباه تایپی داشته و حرف نون جا مانده است اما در نقل قول باید امانت داری شود. چرا شش رنگ که ادعای پژوهشی دارد، این چنین نکرده است؟ آیا این همه بیدقتی و یا رعایت نکردن اصول، پژوهشهای آنها را زیر سوال نمیبرد؟[7]
خب شما اصرار دارید که ما اشتباه تایپی را تکرار کنیم، ما اما به اسناد و دانستههای خود تکیه میکنیم.
شایان میگوید:» همینطور در خبر اولیه نوشتهاند قاتلین دستگیر شدهاند که در همین خبر خودشان با توضیح تکذیب میکنند که گواهی دیگر بر کامل نبودن خبر دارد.»[8]
در هنگام انتقال خبر به مادر علیرضا پلیس برای آرام کردن وی میگوید:» قاتلین دستگیر شدهاند» خبری که ما نیز منتشر کردیم و در روزهای پس از آن از طریق خاله و مادرش متوجه شدیم که قاتلین دستگیر نشدهاند. و خبر را تصحیح کردیم. در مهمترین خبرگزاریهای جهان نیز اخبار اینچنینی دائم تصحیح و تکمیل میشوند. حال در مورد میزان دسترسی ما به اخبار و قتل یک جان عزیز در جامعهای که هیچ ارگان و نهاد رسمی را برای خبرگیری در اختیار ما نمیگذارد، این میزان اتهام برای خطایی که آن را اصلاح کردهایم، جالب است. به یاد بیاوریم که در معتبرترین رسانه های جهان چون گاردین، بارها به توضیحی در انتهای خبر بر می خوریم که چند ساعت یا چند روز بعد از آن منتشر شده و اطلاعات نادقیق یا ناصحیح خبر قبلی را تصحیح کرده است. و این همه در شرایطی که عدهای تحت عنوان فعال «مستقل» ظاهرا در نقد ما در مصاحبه با رسانه و بدون مسئولیت در پاسخ مجری که میپرسد:» یعنی این قتل معتقد هستید هیچ ربطی به گرایش جنسی علیرضا نداشته؟ میگوید:» ما هیچ نه می تونیم تایید کنیم و نه می تونیم تکذیب کنیم.» و در رد شیوه قتل او با چاقو، ادامه دادند:»علیرضا با شلیک گلوله جان خودش رو از دست داده و توی پزشکی قانونی هم راستی آزمایی که بچه ها کردند تا یک حدی تایید میکنه.»[9] و البته هیچ کجا نیزبه خاطر نشر این اطلاعات غلط نه عذرخواهی کردند و نه تصحیح.
کارت معافیت و خطر برای همجنسگرایان مرد
گزارش قتل علیرضا اولین جایی نبود که در مورد خطر کارتهای معافیت از سربازی برای همجنسگرایان مرد هشدار داده و در رسانههای اصلی روشنگری کرده بودیم. در هفت سال گذشته و بسیار قبل از قتل علیرضا، ششرنگ در دو نوبت، در دو گزارش تحقیقی[10] و با استناد به روایتها و اسنادی که مردان همجنسگرا از ایران برایش فرستاده بودند، نسبت به مساله خطرناک بودن کارتهای سربازی از حیث آشکار کردن گرایش جنسی افراد هشدار داده بود. این نگرانی اولین بار از سوی خود اعضای جامعه گی در ایران مطرح شده بود که توجه ما را به آن جلب کردند. بنابراین، اعضای این جامعه نه تنها چنین رویکردی نداشته بلکه ما بر پایه همکاری خود این جامعه تحقیقمان را عملی کردیم.
به نظر میرسد طرح این نقد البته با شیوه ها و بیانی بسیار تخریب گرانه، ناشی از عدم بلوغ در درک فعالیتهای حقوق بشری و اکتیویستی است. به یاد میآورم زمانی که بر روی خشونت جنسی و تجاوز به زنان در زندانها تحقیق میکردیم عدهای میگفتند، روی این موضوع تمرکز نکنید. خانوادهها جلوی فعالیت دخترانشان را میگیرند و میترسند که دخترشان در صورت دستگیری با انگ مورد تجاوز شدن واقع شود. این استدلال درست مثل آن است که نگوییم در ایران اگر کسی شخص دیگری را به قتل برساند و بعد در دادگاه مدعی شود که گمان می برده مهدورالدم است (خونش حلال است)ِ، براساس قانون از مجازات معاف خواهد شد زیرا ممکن است کسانی با آگاه شدن از این قانون از آن استفاده کنند و آدم بکشند! چنین نگاهی با روشنگری برای تغییر بیگانه است. اینان به روند تغییر معتقد نبوده و به جای دادخواهی و مقابله با تبعیض، به تثبیت سیستم تبعیضگر یاری میرسانند. جانهایی را که با همین بند و بخش و تبصرهها از بین میروند نمیبیند، برای تغییر آن صدایش را بلند نمیکند یا در خوشبینانهترین حالت، این ضرورت را درک نمیکند.
اما چرا هفت سال قبل که اتفاقا فعالین گی بیشتری در عرصه حضور داشتند، چنین برخوردی نشد؟ پاسخ ما چنین است: چون هنوز فضای افترا بر شبکههای اجتماعی قالب نشده بود.
چرا فکر میکنید اگر ما قانونی را که در وبسایت نظام وظیفه درج شده و اتفاقا مردان از آن اطلاع دارند که انواع معافیت چیست حتی اگر مشخص ندانند بخش ۵، بند ۷، مربوط به همجنسگرایان است، باعث نمیشود که این افراد تحت فشار دستگاه امنیتی قرار نگرفته و یا در صورت لو رفتنشان در اخذ این نوع معافیت در خطر قرار نگیرند. هر جای دنیا بگویی که نقد به ما، برای گفتن نکاتی است که هرکسی با یک سرچ ساده آنچه روی کارت معافیت شخص همجنسگرا نوشته، میتواند به آن دسترسی یابد و اینکه این ماده و عبارت مبنای تبعیض و خشونت است، قطعا باور نخواهند کرد و یا آن را مضحک خواهند خواند.
ما برای ایجاد تغییر در جامعه نمیتوانیم عوامل فجایع را به زیر فرش جارو کنیم و خیالمان راحت باشد که دیگر فجایع برطرف شده است. هشدار ما هشداری آگاهگرایانه است و در شرایط چنین قتلی، تلاش برای بسیج جامعه و نیروهای ذینفع برای اقدام برای تغییراست. البته میتوان در این مورد دو رویکرد متفاوت داشت. رویکرد ما به نظر میآید با برخی از دوستان متفاوت است. اما ما مسئولیت فعالیت خود را میپذیریم. آیا شما نیز مسئولیت دعوت خود به سکوت را میپذیرید؟ آیا میدانید فردای مصاحبههای ما در مورد موضوع معافیت مردان گی، گزارشات مفصلی از دوستان گی در ایران به دستم رسید که از فشار شدید و بستری کردن شش ماهه در بیمارستان روانی روایت میکنند؟ ایا این افراد در ادامه چنین سرکوبی سهم ندارند؟ بهانه به خطر انداختن افراد، در زمانی که دستگاه امنیتی پرونده همجنسگرایان مرد را در دست داشته و آنها را تحت فشار حتی برای همکاری میگذارد، بهانه مناسبی برای عدم مقابله با این میزان تبعیض نیست.
ما همچنان از سیاست طرح این فشار و تبعیضات و عنوان کردن موارد آن دفاع میکنیم. در این مسیر پشتیبانی بسیاری از همجنسگرایان مرد را نیز با خود داریم. بهتر است توافق کنیم که در این مورد اختلاف نظر جدی در روش داریم.
دگردیسی سرمایه داری و موضوع مالی
مدتهاست که دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی در جهت بیاعتبار کردن فعالیتهای سازمانهای حقوق بشری آنها را متهم به داشتن انگیزههای مالی برای فعالیت میکند و این امر تا بدانجا پیش رفته که هر گونه رابطه با خارج از کشور و سازمانهایی که از بودجههای بنیادهای گوناگون برای فعالیت خود استفاده میکنند، جرم انگاری شده و تا حد اتهام جاسوسی و خطر برای امنیت ملی از آن سو استفاده میشود تا سرکوب تشکلها و فعالین حوزههای گوناگون را توجیه کنند.
تا جایی که به من بر میگردد بیش از سی سال سابقه فعالیت داوطلبانه ام برایم باعث افتخار و نشان کافی از دلایل فعالیتم است. سالهایی که نه تنها از هیچ کمکی برخوردار نبودهام بلکه از منابع مالی خودم برای فعالیت مجموعهای که با آن کار میکردهام نیز هزینه کردهام و شاهد این مدعا سازمان و دوستانی که مرا میشناسند هست. در عین حال ششرنگ تا ۵ سال پس از آغاز فعالیتش (از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۵) از هیچ بودجهای برخوردار نبوده و بر فعالیت داوطلبانه اعضای خود متکی بوده است. اما همانگونه که شایان بر آن اذعان کرده و درمقاله » به بهانهی برنامه همیاری مالی ایگلهرک» به درستی مینویسد:»هیچ تحولی بدون هزینه مالی به وجود نیامده و نخواهد آمد. حتی مستقلترینها نیز نیاز به بودجه برای کنشهای آگاهیرسانی و هماهنگیهای تبلیغاتی داشته و دارند، چه با خودگردانی و چرخش مالی از جیب یکدیگر وچه به کمک افراد مستقل ثروتمند، اما کسی نمیتواند نیاز مالی برای کنشهای تحولخواه را نادیده و یا کم اهمیت بداند.»[11]
ششرنگ نه از کمکهای مالی شخصی (donations) (که نظارت بر آن بسیار پیچیدهتر و شفافیت در آن به دلیل نبود سازوکار قانونی برای کمک کنندگان بسیار کمتر است) بلکه از بودجهای که تحت نظارت بسیار دقیق نهادهای کمکدهنده و همچنین اداره مالیات کشور محل ثبت خود است هزینه فعالیتهایش را تامین میکند. به این معنی ما نه تنها موظف به گزارشدهی مالی دقیق و مستند ادواری و سالانه به تامینکنندگان منابع مالی خود هستیم بلکه گزارش مالی سالانه ما نزد مقامات ثبت کننده شش رنگ موجود است.
بدیهی است به دلایل امنیتی و در شرایطی که بسیاری از فعالین این حوزه تحت شدیدترین فشارهای اجتماعی و سیاسی هستند، قادر به ارائه این اسناد نیستیم و مرعوب چنین فشارهای تخریبی نیز برای انتشار چنین گزارشی نخواهیم شد. در سازمان جهانی ایلگا نیز در بخش آسیا ما مجبور به حذف برخی از منابع مالی از وبسایت ایلگا شدیم چون این منابع در برخی کشورها از جمله چین، ایران، لبنان و … باعث جرمانگاری فعالیت و عضویت در ایلگا و بدینترتیب خطر برای فعالین آنها میشد. پس میبینید که مسائل امنیتی در شفافیت حول مسائل مالی در فضای عمومی تاثیرگزار و تعیین کننده است.
در عین حال معتقدیم کسانی که ادعا میکنند اسنادی دال بر نقض قوانین و اخلاقیات استفاده از بودجه در مورد ما دارند همواره می توانند اسناد و مدارک خود را به این نهادها و مقامات ارایه دهند.
کسانی که با فحاشی و متهم کردن من به پولشویی و دزدی یک بار در دادگاهی صالح در کانادا پاسخ گرفته و محکوم شدهاند و پس از آن جز تکرار حرفهای جمهوری اسلامی و دستگاه امنیتی آن حرفی برای گفتن ندارند، نشان میدهند که بیش از آنکه دغدغه حقوق بشر و سلامت این جامعه را داشته باشند، به تبلیغ نفرت و بیاعتبار کردن معدود سازمانهای فعال مشغولند. دریافت این امکانات برای سازمانهای غیر انتفاعی حق ماست. حقی که در برخی کشورها تثبیت شده است. در آلمان تنها در سال ۲۰۱۷، سازمانهایی که برای «پذیرش تفاوت ها و رواداری» فعالیت داشتند بیش از ۱۰۵ میلیون یورو بودجه دریافت کرده اند و این هنوز شامل سازمانهای محیط زیست، اقلیتهای مذهبی و جنسی و ملی و شامل کمکهای مالی برای زنان و مطالباتشان، حقوق کودکان و اموزش و نهادهای ورزشی و … نمیشود. برای تثبیت این بودجهها مبارزات فراوانی صورت گرفته تا دولت به جای سرکوب تشکلهای گوناگون مجبور به پرداخت هزینههای آنها نیز بشود بدون اینکه استقلال عمل این نهادها از میان برود. بیشتر این نهادها، بزرگترین منتقدان سیاستهای دولتی نیز هستند زیرا این مبالغ از مالیات شهروندان و برای تقویت جامعه مدنی و تثبیت عدالت اجتماعی اختصاص یافته است. ما بهتر از هر کسی میدانیم که بایستی در استفاده از این بودجهها، ضمن رعایت ضوابط معین و قانونی، چالشهای زیادی را برای عدم وابستگی به بودجه، تقویت روحیه کار داوطلبانه و حفظ عاملیت تصمیمگیری توسط سازمان خود را به پیش برد.
بارها گفتهام و باز هم میگویم که مادامی که جامعه ایرانی مسئولیت خود را در قبال سازمانها و نهادهای فعال و مورد اعتماد خود ایفا نکند و به پشتیبانی مالی برای فعالیتهای آنها اقدام نکند، این سازمانها راهی جز تامین هزینههایشان از طریق منابع بینالمللی موجود ندارند. راهی که برای فردی چون من با نقدهایی که به سیاستهای تامین کنندگان چنین بودجههایی دارم و همچنین روند بروکراتیک چنین بودجههایی، راهی سخت و نامطلوب است. امید من به روزی است که جامعه الجیبیتی ایران بتواند تامین هزینههایش را از طریق کمکهای مالی خود این جامعه که متاسفانه هنوز فاقد چنین قدرت و منابعی است، تامین کند.
تا آنزمان، هر کجا مستنداتی واقعی در حیف و میل منابع مالی و یا فساد در یک مجموعه داریم حتما بایستی به شیوه اصولی به تقابل با آن و مبارزه برای توقف آن دست بزنیم. اما تکرار اتهامهایی چون «نان در خون» زدن، یا اتهام فساد مالی به یک مجموعه، جز زخم کشیدن بر چهره فعالان صادق این جنبش، حاصلی نخواهد داشت.
گذشته از نفرت پراکنی و پیش قضاوتی نهفته در بیشتر این ادعاها، برای کسانی که صداقت دارند توضیح میدهیم که نه گزارشهای تحقیقی ششرنگ که در دو نوبت حول موضوع معافیت مردان همجنسگرا تهیه و طی هفت سال گذشته و پیش از واقعه تلخ قتل علیرضا منتشر شده اند، از بودجه ویژه ای برای انجام آن برخوردار بوده است و نه حول قتل علیرضا و تلاشهای رسانهای و ترجمه خبر و … از هیچ کمک و پشتیبانی مالی برخوردار بودهایم. تمام این تلاشها بنا بر ضرورت و احساس مسئولیت ما و به عنوان کار داوطلبانه عده بسیاری در ایران انجام شده و توسط ششرنگ و پلتفورمهای آن منتشر شده است. جالب اینجاست برخی از این افراد به اصطلاح منتقد خود سالها در مجموعههای گوناگون از بودجههای مختلف بهرهمند شده و میشوند. در اینجا نیز تمرکز بر ششرنگ سوال برانگیز است. فعالیتهای ششرنگ چه در عرصه فضای فارسیزبان و چه در عرصه بینالمللی فعالیتهایی موثر و باعث رشد گفتمان این جامعه و افزایش قدرت و اعتماد به نفس آن بوده و ما قطعا به این فعالیتها ادامه خواهیم داد و تلاشمان پرهیز از ورود به چنین درگیریهای ناسالم و تمرکز بر کارمان خواهد بود و بیش از این نیز به این نوع اتهامات پاسخی نخواهیم داد.
و اما شایان عزیز که به نظر میآید از پیشینه چپ من از طریق مصاحبههای خود من مطلع است، تغییر نام «هماهنگ کننده» به «مدیر» ششرنگ را چنین بازگو میکند:» بنظرم شادی امین از ایدههای همیاری و چپگرایانهی خود به ایدههای سرمایهداری دگردیسی داشته و شیوهی کنشگری جمعی او نیز به سلیبریتی محور شدن جهش یافته است.»[12] و برای خواننده این سوال را پیش میآورد که آیا پایانی برای این نیتخوانی هست؟
کسانی که فعالیت مرا در شبکههای اجتماعی دنبال میکنند میدانند که غیبت و کم بها دادن به فعالیت فردیام در این پلتفورمها بارها مورد نقد قرار گرفته و با فعالیت سلبریتیمحور دنیایی فاصله دارد. اینکه ارتباطات مرا هم محدود به ارتباطات کاری تفسیر کردهاید خب معنایش این است که شما گویا ازهمه زندگی من و روابطم باید مطلع باشید. من چنین گمانهزنیهایی را نیز نوعی طرح مسائلی میدانم که برایش هیچ پاسخی کفایت نمیکند. گسترش فعالیتهای ششرنگ و تغییر چارت سازمانی آن به مرور زمان، یکی از نشانههای زنده بودن آن و تحولاتی است که میتواند زمانی رو به افزایش باشد و زمانی کاهش یابد و این هیچ ربطی به ایدههای من ندارد.
مردان همجنسگرا و ششرنگ
شایان در نقد ششرنگ و تمرکز فعالیت این شبکه حول لزبین و ترنسجندرها عنوان میکند:» با این حال، مسالهی «همکاری موردی با مردان همجنسگرا را نیز جزیی از برنامههای آتی» ششرنگ میبایست انتظار داشت که از نظر جامعهی مردان همجنسگرا این امر عملی نشده است.»[13]
معلوم نیست از کجا چنین ادعایی صورت میگیرد؟ تمام فعالیتهای ما تا کنون با دخالت و همکاری مردان همجنسگرا چه در داخل ایران و چه همکارانی که سالهاست با ما همکاری رسمی دارند عملی شده و ما به این نزدیکی و حمایت مردان گی مغروریم. انتظار آشکارسازی این افراد نیز در شرایطی که کسانی با اکانت و عکسهای فیک مجبور به حضور در فضای مجازی هستند و دلیلشان، شرایط امنیتی و فشارهای اجتماعی است، و البته برخی از این وضعیت برای خلاصی از مسئولیت و فحاشی و تخریب سواستفاده نیز میکنند و ارتش سایبری به راحتی میتواند تحت عنوان جامعه الجیبیتی وارد صفوف ما شده و آن را آلوده کند، آنجا که به ما و همکارانمان میرسد، خواهان داشتن اطلاعات دقیق و علنیت میشوند.
اساسا تحقیق حول معافیت سربازی بدون همکاری دوستان گی ممکن نمیشد. کما اینکه بسیاری از فعالیتهای دیگر ششرنگ نیز در چند سال اخیر بر دوش افرادی با گرایشات جنسی گوناگون و هویتهای جنسیتی متفاوت بوده و این نیز باعث افتخار ماست.
وقتی شایان در مورد گزارش ما در مورد معافیت سربازی مردان همجنسگرا مینویسد:» از سوی دیگر، با هیچ فرد ترنسی در این گزارش گفتگو نکردند و مشخص است آنها درباره معافیت ترنس اطلاعات کافی را ندارند.»[14]
نشان میدهد حتی تیتر مطلب که تکیه بر مردان همجنسگرا و ثبت اطلاعات آنهاست را نخوانده است و ما را متهم به نداشتن اطلاعات در مورد معافیت افراد ترنس میکند. ایشان را به مطالب صفحات ۵۲۶ تا ۵۴۱ کتاب جنسیت X ارجاع میدهم که مفصل به این قوانین و رویکرد تبعیض آمیز آن اشاره شده است.
از ماست که برماست
نکته مهمی از متن شایان به بیعملی برخی از فعالین سابق و عدم تشکلیابی آنها اشاره دارد. به شهادت بسیاری از پناهجویانی که به کانادا راه یافتند، ما مشوق آنها در ایجاد تشکلی کارآمد در تورونتو بودهایم تا بتوانند این کامیونیتی را از سایه نامهای بیعمل یا مخرب نجات دهند و تشکلی معتبر را بنیان نهاده و حداقل به موضوع پناهجویان الجیبیتی در ترکیه به مدد امکانات وسیع موجود در کانادا یاری رسانند و یا به تولید محتوا و کمک به پر کردن خلاهای جدی فعالیت در جامعه الجیبیتی بپردازند. ششرنگ نه میتواند و نه ادعای پوشش همه کمبودها و نیازهای این حوزه را دارد. ما ظرفیت، توان و اهدافمان مشخص و محدود است. تعدد تشکلهای کارآمد نیاز جدی امروز ماست و برای ایجاد تشکل و اتحاد درون هر بخش از این جامعه از هیچ کمکی دریغ نخواهیم کرد و حاضریم تجربیات خود را در اختیار هر جمع مفروضی بگذاریم.
اما کسانی که حاضر نیستند سختی و مسئولیت کار جمعی و پاسخگو شدن در برابر جامعه را بپذیرند، نمیتوانند تلاش خود برای تخریب تشکلهای موجود را توجیه کنند. کار سازمانیافته، منظم و پاسخگو بودن، آن چیزی است که بایستی تشویق شود. ششرنگ به سهم خود از هر اقدامی در این جهت پشتیبانی میکند.
آنقدر نیاز به تشکلهای گوناگون و رویکردهای متفاوت در کامیونیتی موجود است که گفتمان حذف در مقابل آن رنگ میبازد. بیعملی و بیمسئولیتی را نمیتوان با خاک پاشیدن به چشم فعالین صادق این جنبش جایگزین کرد. این کار اگر از سوی افراد معلومالحال و یا مجهولالهویه صورت گیرد، قابل درک است، اما وقتی کسانی با نام و هویت الجیبیتی به چنین گفتمانی در میغلتند، بایستی نگاهی به رفتار و کردار خود و تاثیرات آن در ایجاد فضای یاس بیندازند. آنها در مقابل جوانان و نوجوانانی که در ایران به رفتار و عملکرد ما چشم دوخته و آن را رصد می کنند پاسخگو هستند.
تاریخ ما مملو از شکست و پیروزیهایی است که هنوز حتی فرصت ثبت و بررسی آن را نیافتهایم. چنین فضایی باعث رنجش و یاس بسیاری از افراد این جامعه شده است. بازسازی این فضا انرژی بسیاری از ما و دیگر فعالین خیرخواه گرفته است و جایی باید به این روند پایان دهند. حکم دادگاه کانادا به ما این امید را میداد که همه یاد بگیرند مستند و متعهدانه سخن بگویند و از افترا دوری بجویند، اما گویا درسهای دادگاه وارونه درک شده و فهمیدهاند که شکایت و روند پیگیری حقوقی روندی پر درد و پرهزینه است. بیجهت نیست که متاسفانه با سیل عظیمی از اینگونه رفتارهای غیرمسئولانه و در پی آن دعوت وقیحانه برای شکایت! علیه خودشان، در کشور محل زیستشان روبرو هستیم.
تمرکز حملات بر ششرنگ و شخص من برای هر انسان آگاهی سوال برانگیز است. حسادت و تنگ نظری نیز پاسخ مناسبی برای توضیح وضعیت نیست. مسمومیت این فضا اگر توسط ما متوقف نشود یقه بسیاری دیگر را در پیچ بعدی خواهد گرفت. تنها پیروز چنین وضعیتی دستگاه امنیتی و هموفوبیای پر قدرت جامعه ایرانی است. میپذیریم که هر کس در این عرصه بیشتر صدا دارد، بیشتر نیز مورد کنکاوی قرار گیرد. اما کنکاو و نقد با رفتارهایی که میبینیم و همراهی با عناصر مشکوک فاصله زیادی دارد.
کلام آخر
میثم آل مهدی، فعال کارگری هفت تپه، روزی با بغض در تشریح معضلات اعتصابات کارگری و نقد کسانی به رفتار و اخلاق برخی فعالین کارگری گفت: خیلی بیانصافی است که فضای واقعی فشارهای همه جانبه بر این آدمها را نبینیم ولی روی همه چیزهای دیگر ذرهبین بیندازیم. پیش قضاوتی بسیار است. و این پیش قضاوتی بیشتر در گفتمان خارج از کارخانه و خارج از فضای کارگری شکل میگیرد» دقیقا وقتی متن شایان را خواندم حس کردم پیش قضاوتیای که میثم از آن حرف میزند، تنها متعلق به جنبش کارگری نیست. فضای بیرون از ما نیز به شدت دچار چنین پیش قضاوتی است که نه ضرورتا از درون جامعه خودمان، بلکه برخی از آنها در فضای سیاسی واقعی جدل ما با جامعه هموفوب و ترنسفوب شکل گرفته و امروز درون جامعه الجیبیتی جاری شده است. این عدم مرزبندی با فشارهای بیرون خطری جدی است که باز هم به آن خواهیم پرداخت.
تنها دو مثال از متن میآورم که به نظرم مصداق این موضوع است و رد میشوم:
شایان در مورد مینا خانی همکار ششرنگ با تکرار بیاساس حرفهای تخریبی علیه او، کوییر بودن وی را زیر سوال برده است. این روش هیچ فرقی با آن مردانی که در اتاقهای کلابهاوس به ازدواج من میخندند و یک لزبین دارای فرزند را به باد تمسخر هموفوبیک و زنستیزانه میگیرند و سپس یکی یکی این به اصطلاح منتقدین «مستقل» را به بالای استیج فرا میخوانند تا بیانیههای تخریبی علیه من صادر کنند و از دزدی و رانت رسانهای و تهدیداتم در کامیونیتی بگویند، ندارد. آنقدر این حرفها را تکرار کردهاند که دیگر شنوندهای ندارد. مخاطبین دارند در عمل میبینند که ما وارد چنین روشهای آسیبزنندهای نمیشویم. ما اینگونه رفتارها را به نفع کامیونیتی نمیدانیم و بشدت از آن پرهیز و البته با آن مرزبندی داریم.
مثال بعدی، استفاده از روش نقل قول ناقص و خارج کردن آن از بستر بحث (context) است. شایان نوشته است: «یکی از کنشگران که بنظر میرسد از اعضای شش رنگ باشد (به طور رسمی در وبسایت نیاوردهاند) در توییتر نوشت: «کجای کارید شما؟ دنیا براتون چیه؟ مسابقهاست؟ تمام مدالها مال شما!».[15]
اگر نقل قول ملیکا زر را نیز همچون نقل قولهای دیگران کامل بیاوریم بعد میبینید که چقدر در بیان اعتراضش پس از شنیدن اتهامات بیاساس و توهین در یک جمع مجازی، محق است. اما بخش اول توییت او در مقاله شایان حذف شده است:» خجالت آوره که به جای فریاد بر سر عامل این نوع خشونتها و جنایات نشستیم و بر سر خود و بقیه میزنیم که چرا به دیگری ارجاع داده شده
کجای کارید شما؟ دنیا براتون چیه؟ مسابقهاست؟ تمام مدالها مال شما!
چه میکنید برای این جامعه؟ از دنیای مجازی بیرون بیاید و با واقعیت مواجه بشید!»[16]
اعتراض ملیکا زر به رفتارهایی که راه گم کرده به نظر میآیند، اعتراضی به جاست. در همان ساعاتی که آنها دائم در اتاقهای گوناگون به فحاشی علیه ما مشغول بودند، ما به ترجمه فایلهای صوتی، یافتن ارتباطاتی در اهواز، پیگیری دقیق موضوع و تکمیل خبر (که اصلاح بخش دستگیری قاتلان جزیی از آن روند بود)، اطلاع رسانی به بیش از ۱۸ رسانه غیر فارسی که در بیش از ۵۵ رسانه انگلیسی، اسپانیایی، آلمانی، فرانسوی، یونانی، چینی، تایلندی، تایوانی و … بازتاب یافت، مشغول بودیم.[17] خودت میدانی برای تنظیم یک مطلب چه زحمتی کشیدی، پس میدانی از چه وقت و انرژیای حرف میزنم. بله، ما اعتبارمان را از فعالیت و انگیزه همراهانمان میگیریم و از دقت تحقیقاتی که منبع اطلاعاتی برای بسیاری گزارشهای بینالمللی است. از هر گونه نقد و اصلاحی هم استقبال میکنیم. تا کنون نیز نقدهای بسیاری را شنیده و به آن توجه کردهایم. اما تجربه فضای تخریبی و ناسالم موجود به ما میآموزد که نباید در دام چنین ابطال وقتی افتاد.
شایان عزیز، پاسخ امروز من به متن شما، به احترام فعالیتهایت و اعتقادم به صداقت شماست. اما نمیتوانم نگرانیام را از برخی شیوههای مستتر در متن شما ابراز نکنم. آنجا که میگویی:» فضا در توییترِ رنگینکمانی به شکلی بود که بیشتر از خشم از نفرتپراکنی رژیم، قتل جوان همجنسگرا و یا مبارزه با همجنسگراستیزی، بخش قابل توجهی کاربران آشکارا همجنسگرای توییتر به نقد جدی ششرنگ پرداختند.»[18] و به جای نقد جدی این جابجایی، همچنان سویه نقد شما به ششرنگ میماند.
خیر، فضای توییتر نقد جدی ششرنگ نبود. ترکیبی از اکانتهای مجهولالهویه که سابقه پروندهسازی علیه ما را دارند و فحاشی و اتهامزنی برخی افراد جامعه الجیبیتی دراشاعه اتهامزنی علیه ما بود. ما نه امروز و نه فردا به چنین روشهایی میدان نمیدهیم. حتی بازنشر برخی واژهها و پستهای فحاشی را مغایر با شان یک متن سازنده میدانم و از انتشار آنها صرف نظر، و امیدم را برای اینکه این گونه مطالب راه را برای گفت و گو و نقد سازنده در درون جامعه الجیبیتی بازکند تکرار میکنم.
21 آگوست 2021
[1] رک به: https://bit.ly/3B1bF7D
[2] همانجا
[3] همانجا
[4] همانجا
[5] قتل جوان همجنسگرای اهوازی در پی آشکار شدن گرایش جنسیاش در کارت معافیت سربازی، ششرنگ، قابل دسترسی در: https://6rang.org/16339/
[6] رک به: https://bit.ly/3B1bF7D
[7] همانجا
[8] همانجا
[9] رک به: https://bit.ly/3ybjx4t
[10] رک به: https://www.youtube.com/watch?v=sO3BzaRL4rA
و همچنین رک به: https://6rang.org/10862/
[11] رک به: https://bit.ly/2WaVp4P
[12] ر ک به: https://bit.ly/3B1bF7D
[13] همانجا
[14] همانجا
[15] همانجا
[16] توییت ملیکا زر، رک به: https://twitter.com/melikazarr/status/1390793793734127621?s=21
[17] جهان در سوگ علیرضا – بخشی از انعکاس بینالمللی خبر قتل علیرضا فاضلی منفرد، رک به: https://6rang.org/16838/
[18] ر ک به: https://bit.ly/3B1bF7D
جالب بود
ممنون
لایکلایک
شش رنگ یک دروغگویی بیش نیست که با سواستفاده از اسم کمک به الجیبیتی ها ، فقط به فکر بودجه ی سالانه کلانی هستش
مقاله کاملا صحیح و بجا بود
لایکلایک
🖤 لعنت به باعث و بانیش
لایکلایک
با سلام خدمت مدیر و ادمین کانال شیش رنگ و سلام به همه هم حسای گلم و تمام خانواده LGBTQ.. شبکه شیش رنگ واقعا شبکه عالی هستش از هرلحاظی واقعا ممنونم از این همه تلاش و آگاه سازی شما.. همیشه موفق باشید ♥🌈🌈🌈🌈
لایکلایک
ممنون رایان جان از کامنتی که گذاشتی ولی اینجا وبلاگ هویت درون است و من هرگز با شش رنگ فعالیتی نداشتم. این پست نقدی به شش رنگ است و اگر درباره این موضوع مطلبی دارید، خوشحال میشوم بخوانم.
با سپاس
لایکلایک
تا بوده که بوده ، همین بوده …
لایکپسندیده شده توسط 1 نفر
متاسفانه اما این روزها نقد درست نمیشه و فرضت اصلاح و جاستیفا به گروه های کنشگر نمیده.
لایکپسندیده شده توسط 1 نفر