شش-هفت سال پیش نه خبری از تلگرام بود، نه واتساپ. اون زمان اکثر ایرانیان فعال در اینترنت حداقل یک آیدی یاهو داشتن و از اتاقهای گپ یاهو دوست و یا حتی شریک جنسی و یا عاطفی پیدا میکردن. یک مجموعه روم هم پاتوق ما گیهای ایرانی بود به نام الجیبی که هفت چت روم داشت. یک دکمه سبز رنگ هم در پنجره هر چت روم بود که یک بار روش فشار دادم و فهمیدم میتونم صدام رو به اعضای گروه برسونم.
یک دورهای خیلی روی تاک الجیبیوان حرف میزدم. تنها هم نبودم و کاربرهایی با نام قاشق، چنگال، لوسیفر، یا دوست های خوبم سالی، خانم رسولی، سینا، یوسف و… هم بودند. گاهی افرادی که به هر دلیلی نمیتونستند به اصطلاح رو تاک بیان، به ماها پیام میدادند تا صداشون رو به گوش افرادی که میشنون برسونیم. یک شب هم بحث جالبی درباره پارک دانشجو -یکی از پاتوقهای قدیمی جامعه الجیبیتیکوییرهای ایران- طرح شد. اون موقع که کمی بایفوبیا داشتم و ضدتاپها بودم، حرفهایی زدم که همون موقع، یعنی تیر ِ 1389 -شایانِ نه سال پیش- توی یک پست نوشتم.
امروز شبکههای اجتماعی جای اتاق چت یاهو رو تا جایی گرفتن اما فراگیری که چت رومهای یاهو داشت هرگز با اجتماع چند کاربر در گروههای فیسبوکی یا کامنت در پستهای اینستاگرام قابل مقایسه نیست. البته در این بین وبسایتهای دوستیابی وجود داشت که امروز جای خودشون رو به برنامههای دوست/سکس یابی دادن. این تفاوت بسیاری با اتاق گپ یا گپ زدن با یک کاربر که اطلاعات رو باید از او پرسید داره.
شش سال پیش تو مجله اقلیت مطلبی برای چت رومهای یاهو نوشتم تا خاطره اون به شکل سند بایگانی بشه. بنظرم انتشار این طور مطالب به شکل جمعی در قالبی که به سند تبدیل بشه -نشریه کاغذی یا با فرمت پیدیاف- خیلی اهمیت داره. اگه در آینده یکی بخواد درباره امروز پژوهش کنه و ما مرده باشیم، سند باقی میمونه و به جای ما حرف میزنه. اما یک مسالهای هم هست که نمیدونم باهاش چیکار کنم. این که ورژن قدیمیام و نوشتههای سالهای پیشام گاه با نگاه و تعاریف امروزم زاویه دارن.
برای مثال این متنی که به پست پیوست دادم یک ورژن قدیمیم هست. امروز به بار معنایی واژهها آگاهتر شدم و درباره قضاوت فرد یا قضاوت عمل به یک جمع بندی رسیدم. این متنی که برای چت رومهای یاهو نوشتم دارای کلمات با بار قضاوتی و در جاهایی قضاوت افرادی بخاطر شیوهی ویژه زندگیشون هست. در پستهام هم میتونید تفاوت دیدگاه شایان 1388 رو با شایان 1398 مقایسه کنید. ایدهها و تفکرات پایهام همونها هستند: راستگویی، مهربانی، همگرایی و افتادگی اما تعریفام از اونها فرق کرده. راستگویی نسبیتر شده اما مهربانی بر پایه قضاوت نکردن قرار گرفته. تعریفم از همگرایی با رویکرد یکجا کردن گروهها به همزیستی گروههای کوچک تغییر کرده. معنی افتادگی هم امروز با فرهنگ کانادایی بیشتر سازگار هست: خاکی بودن نه نوکر و چاکر شدن.
در طول زمان افراد زیادی تغییر کردن.مثلا جلال آلاحمد، روشنفکر و داستان نویس جریانساز از نجف به حزب توده رفت اما بعد از اون تا پای جان ملیگرا شد. نمونه مشهور دیگه، که با سرعت زیاد دگردیسی داشت، محسن مخملباف هست. البته که روشنفکر تاثیرگذار یا یک فیلمساز پیشرو نیستم اما در اندازهی یک وبلاگنویس با تفکر نقادانه تغییراتی داشتم. این تغییرات رو دگردیسی نمیدونم چون همونطور که گفتم اصول اخلاقیام تنها تغییر جزئی داشته و تفکر سیاسیام برابری و آزادی باقی مانده اما به شیوهی اصلاحطلبی دیگه اعتقادی ندارم.
فکر نمیکنم شایانی که در آستانه سی سالگیست تغییر دیگهای بکنه؛ پس میخوام مطالبم رو بازخوانی کنم و با شرح تازه بازنشر بدم. البته نمیتونم برای بالای 400 پست یا بیشتر از 40 مقاله این کار رو بکنم اما تعدادی از اونها لازم هست که تغییر کنه. مثلا مطلبم درباره رومهای یاهو یک واژه داره که اگر امروز برگردم اصلا از اون استفاده نمیکنم. «زنای با محارم» واژهای مذهبیست که بار قضاوتی بسیاری داره. درباره این کلمه با بازنشر مقاله پورنوگرافی بیشتر توضیح میدم.
یا تو پاراگراف یکی مونده به آخر هم افرادی که به دنبال رابطه جنسی آزاد هستند رو قضاوت میکنم و عمل اونها رو نابجا میخونم. استدلالی که میارم هم خیلی خندهدار هست. در این مورد یک پست جداگانه منتشر میکنم. در کل ده مقاله و یا مصاحبه منتشر شده در مجله اقلیت شناسایی کردم که رفته رفته با توضیح یا ویرایش منتشر میکنم. اینجا یک مقاله که اشاره کردم به پست پیوست دادم و پیوست دومی مصاحبه با سالی، از کاربرای روم الجیبیوان هست.
پیوست به پست یکم: برگی از تاریخ؛ اتاقها را بستند
بدون شک تا به امروز محبوب ترین، مهمترین و معروف ترین سیستم پیام رسان در ایران یاهوست. این اهمیت و معروف بودن تا آنجاست که بسیاری پس از شنیدن کلمه «چت» فقط محیط چت یاهو را تصور میکنند و یا این که به جز یاهو هیچ جای دیگری را برای گفتگو و چت کردن امتحان نکردهاند. پیشینه این موتور جستجو، استمرار فعالیتها و امکانات مختلف این گروه اینترنتی سبب شده تا در ایران با گسترش اینترنت، استفاده از سرویسهای یاهو بخصوص سرویس چت، معروف و محبوب شود.
اما گروه یاهو در گذشته نشان داده قاتل سرویسهای محبوب و مهم خود است. آنها چند سال پیش با بستن یاهو360درجه شوک بزرگی به هواداران خود و این سرویس محبوب وارد کردند. شاید در همان زمان با گسترش شبکههای اجتماعی، بخش بزرگی از کاربران خود را از دست دادند. همان طور که میدانید به تازگی نیز در تصمیمی بحث برانگیز، سرویسهای اتاق گفتگو معروف به چترومهای خود را حذف کردهاند. در باره این تصمیم و دلایل آن در مصاحبه کاوه اهورایی با یکی از کارکنان یاهو بیشتر میخوانید اما آنچیزی که بیشتر تامل برانگیز است، تاثیر این حذف و قطع بر روی اقلیتهای جنسی ایرانی است.
چترومهای یاهو و اقلیتهای ایرانی
گسترش اینترنت در ایران با اتصال روش دایالآپ[1] که سرعت بسیار پایینی داشت صورت گرفت. اگرچه باید زمان زیادی برای بالا آمدن صفحههای وب و دریافت اطلاعات هزینه میشد اما با کمترین تاخیر پیامهای طرفین گفتگو به هم میرسید. از طرف دیگر فضای گفتگو و خواست امیال جوانان به دلیل محدودیتهای مختلف در دل آنها میماند و چت کردن در فضای نسبتا امن مجازی یکی از بهترین راههای بیان حداقلی خواستهای آنها بود. از این رو چت رومهای یاهو، این سرویس پیام رسان را در محبوبیت و کاربرد فراوان در بین ایرانیان تبدیل کرد. ابتدا اتاقهای گفتگو توسط کاربران ایجاد میشد. یکی از معروفترین چترومهای دوران به اصطلاح ادمینی، «تهران گی روم» بود. اما بعدها این شرکت اینترنتی تصمیم گرفت با دسته بندی خاص رومهایش نظم و ترتیبی به آن بدهد و رومهای خود را بدون مدیر در دسترس همگان قرار بدهد. بیشتر ایرانیان در رومهای گروه آسیا که در پوشهی رجینال[2] قرار داشت میرفتند. در آنجا اگرچه گروهی از همجنسگرایان کنار دگرجنسگرایان حضور داشتند اما روم مختص به آنها جای دیگری بود. در بخش دیگر یک روم به نام Gay, Lesbian and Bisexual LGB وجود داشت. در دستهی آسیا این روم، هفت اتاق گفتگو موجود بود که با افزایش کاربران این هفت روم تا یازده و حتی سیزده اتاق گفتگو افزایش پیدا میکرد. مهمترین روم، اولین آن معروف به الجیبیوان[3] بود. آنجا افراد زیادی به وسیلهی امکان صحبت کردن (Talk) با هم گفتگو میکردند. البته بعدها به دلیل ترفندهای هک و مخرب اینترنتی مشکلات زیادی برای روی «تاک» آمدن به وجود آمد اما این امکان فرصت شنیده شدن صدای دگرباشان را به یکدیگر میداد. یک رادیو آزاد با کاربرانی تمام اقلیت که بدون سانسور از روزگاران خویش میگفتند. درواقع دکمهی سبز رنگ تاک فرصتی برای شنیده شدن صدای گروهی از همجنسگرایان بود که هیچ رسانهی صوتی در دست نداشتند.
در جستجوی خوشبختی
پیشنهاد به همجنس برای برقراری ارتباط در جامعه هزینههای بسیاری دارد. ترس از واکنش منفی، احتمال گرفتاریهای قانونی، رسوایی و افشای شخصی ترین روابط و… تنها برخی از این مشکلات است. اما نشستن پشت یک سیستم در حالی که کسی آن کاربر را نمیبیند و یا از او دور است و تنها منبع دسترسی به او آیدی[4] است که به راحتی ایجاد و یا از بین میرود، حاشیه امنی برای بیان خواستههای کاربران ایرانی یاهو به خصوص دگرباشان جنسی به وجود آورده بود. در رومهای یاهو افراد بر اساس تایپ[5] خود به دنبال رابطهای میگشتند که در واقعیت هرگز نمیتوانستند به دنبالش باشند. آنها پیش شرطهایی همچون وفاداری، استقلال، اخلاق مداری، دوری از نگاه صرفا جنسی و… را ملاک های اخلاقی و فرمهای ظاهری مانند قد، وزن، رنگ پوست، مو، چشم و… را برای نزدیک کردن ظاهر یار آینده خود به تصویر درون ِ فانتزیهای ذهنشان بیان میکردند و به دنبال شروع رابطه بودند. بسیاری از افراد به خصوص نسل جوان از این راه به روابط عاطفی حتی محکمی رسیدند. افرادی که اگرچه کسی از زندگی آنها خبر ندارد اما سالهاست کنارهم زندگی مشترک براساس عشق و علاقه را شروع کردهاند و ادامه میدهند. به عبارت دیگر یاهو تبدل به میعادگاه عاشقان و افراد عاطفی تبدیل شده بود که وصال کاربران دگرباش ایرانی خود را فراهم میکرد و حالا خلا آن، این میعادگاه یا به نوعی پاتوق را از آنها گرفته.
جستجوی جنسی، ارضا جنسی
این تنها خواسته کاربران رومهای یاهو به خصوص رومهای اقلیتی نبود. نوع دیگری از نگاه به زندگی اقلیتی که بر اساس میزان گرایش به همجنس در دوجنسگرایان یا افرادی که رابطه جنسی آزاد[6] را دوست داشتند باعث میشد تا افرادی برای ارضا جنسی خود به دنبال گزینه مورد نظر بگردند. این گروه از افراد برای برقراری رابطه با توجه به امکانات خود در فراهم آوردن شرایط برقراری رابطه جنسی اقدام میکردند. دیگر ملاکهای اخلاقی در این شرایط حاکم نبود بلکه شرط داشتن محلی امن برای ارتباط جنسی و یا داشتن مشخصات ظاهری که عموما تاکید بیشتری بر اندام جنسی داشت، اولویت رابطه میشد. به نوعی اتاقهای گفتگوی یاهو درکنار جستجوی گروهی برای داشتن یک رابطه ایدهآل، به جایی برای رسیدن به نیازهای جنسی گروه دیگری نیز تبدیل شده بود. بسیاری از کاربران وقتی فشار جنسی زیادی تحمل میکردند و مدت زمان زیادی از تنهایی خود را پشت سر میگذاشتند، به دنبال رابطه جنسی میرفتند و آن را جستجو میکردند. از سوی دیگر افرادی که صرفا دنبال رابطه جنسی بودند، گاهی متوجه احساس خود میشدند و در بین گروههای به اصطلاح عاشق پیشه، به دنبال رابطه میگشتند. از آنجایی که هیچ کدام از آنها شیوهی مطبوع از زندگی را دنبال نمیکردند و گاه به دلیل فشارهای احساسی و یا جنسی و گاه به دلیل تجربهی شیوهی دیگری از زندگی، در این تجربهها شکست میخوردند و خاطرات بدی برای خود و طرف مقابل میساختند.
اتاقهای مجازی، رابطههای مجازی
گاهی شرایط کاربران را به ارضا شدنهای آنلاین در غیاب کاربر واقعی سوق میداد. شرایطی مانند عدم پذیرش خود به عنوان یک اقلیت جنسی، دگرباشهراسی درونی، ترس از رابطه جنسی و… باعث میشد تا گروهی از کاربران هرگز از لاک مجازی خود بیرون نیایند و برای خالی شدن از فشارهای ناگزیر از این غریزهی انسانی به دنبال گفتگوی جنسی[7] بروند. اینها تنها دلیل گفتگوی جنسی نبود و برخی برای محک زدن جنسی طرف مقابل و ارزیابی جدیتر او دست به گفتگوی جنسی میزدند. چتهای جنسی و رد و بدل کردن تصاویر آنلاین معروف به سی تو سی[8] آنقدر جذابیت دارد که بزرگترین بنگاههای پورنوگرافی را به ورشکستی سوق میدهد. ارتباط دو طرفه بین دو کاربر یاهو که تصاویر آنلاین خود را به اشتراک گذاشتهاند باعث تحریک بیشر افراد میشد. همچنین این کار به جسارت جنسی و تلاش افراد برای برقراری رابطه جنسی کمک میکرد. اما بیرون نیامدن فرد از آن لاک مجازی در مواقعی مشکل ساز میشد.
گروهی از دگرباشان به دلایل مختلف مانند نارضایتی از ظاهر خود یا اختلاف سنی بین خود و تایپ مورد نظرشان و… که همگی از عدم اعتماد به نفس افراد برای جستجو کردن فرد بود باعث میشد تا افراد در یک حریم مجازی به معرفی چهرهای ایدهآل اقدام کند و قصد دلربایی برای فردی را داشته باشد. با عکسهای جعلی فردی را وابسته خود میساخت و در نهایت کار به جایی میرسید که یا باید رهایش میکرد و یا باید واقعیت را به طرفش میگفت. به طور کلی این گروه از افراد از چنین رابطهای نیز لذت میبردند. آنها زندگی خود را دور تر از واقعیت رسیدن به رابطه ایدهآل خود میدیدند و از این زندگی عاطفی در فضای مجازی لذت میبردند در حالی که فرد وابسته در آن سوی ارتباط اینترنتی در آتش دوری و عشق مجازی میسوخت.
خطرات و مخاطرات
فقط کاربران به اصطلاح سرکاری از دردسرهای روم نبود. از آنجایی که هیچ مدیری برای روم وجود نداشت خواستهها از قالب موضوع روم یعنی اقلیتهای جنسی فراتر میرفت و همین باعث آزار و اذیت برخی از کاربران میشد. الجیبی تبدیل به یک قطعه از بهشت آزاد و آرمانی دگرباشان شده بود که دیدن هر فرد همجنسگراهراس و یا حتی منحرف از نظر خود، باعث گرفتن این رویای نزدیک به واقعیت میشد. تبلیغ برای رفتارهای ساد و مازیخیست و زنای با محارم در قالب رومهای الجیبی برای برخی از دگرباشان ناراحت کننده بود. آن دسته از افراد معترض عقیده داشتند با دوری از چنین رفتارهای جنسی که منحرف میپنداشتند، میتوانستند در بین نسل جوان به معرفی خود و گرایش خود برای پذیرش اقدام کنند.
از جمله رفتارهایی که همجنسگرایان نسبت به آن بسیار حساس بودهاند، سوء استفاده جنسی از کودکان بوده. حساسیت آنها نسبت به افرادی که به اصطلاح بچهباز[9] مینامند به دلیل نگاه سنتیهای جامعه به مردان همجنسگرای فاعل با این برچسب انحرافی است. به دلیل گسترش اینترنت و آگاهیهای فناوری همراه با حس کنجکاوی نوجوانان برای کشف هویت، شخصیت و احساسات عاطفی و جنسی خود، آنها خیلی زود به رومهای الجیبی میرسیدند و ممکن بود در تور افراد به اصطلاح بچهباز بافتند. دگرباش نوجوانی که از چنین رفتاری آسیب میدید در آینده دچار اختلالات شدیدتری از آن خاطرهی بد زندگی میگردید.
سو استفادههای عاطفی تنها بخشی از این مخاطرات بود. افراد سادهای ممکن بود در دام گروههای مخرب اقتصادی بافتند که با فریب قصد بهربرداری مالی خود بودند. به طور کلی فضای مجازی به دلیل ندانستن مشخصات واقعی افراد و مهمتر از آن سخت بودن توضیح چگونگی و دلایل ارتباط برای یک دگرباش، شرایط دشواری برای اعتماد را به وجود میآورد.
زندگی بدون یاهو
یاهو به دگرباشان ایرانی کمک میکرد تا برای رسیدن به آرزوهای خود امیدوار باشند و اگر به آنها نمیرسند اما حداقل به آن نزدیک بشوند. افراد زیادی در یاهو خودشان را شناختند و یا برای پیداکردن احساسات خود راهنمایی شدند. افرادی که در یاهو از این گوشه و کنار درباره گرایش و هویت جنسی خود اطلاعاتی میشنیدند و به جستجوی آن میرفتند. یاهو به درستی یک چالشگر بزرگ در دنیای مجازی ایرانیان به خصوص اقلیتیها بود. یاهو فروکاستن را محیا میکرد. آنجایی که فرد در تنهایی و یا دلتنگی از رابطه گذشته بدون امید به پنجرهی روم پناه میبرد و آخر سر هم میدانست کسی یا چیزی جز تنهایی نصیبش نمیشود. یک مسکن کوتاه مدت که دگرباش رنجور و خسته را آرام میکرد.
یاهو دوستان جدید اینترنتی را به یکدیگر معرفی میکرد که ساعتها باهم گفتگو میکردند و شاید به همدیگر علاقهمند میشدند. یاهو فقط آدمها را به یکدیگر وابسته نمیکرد بلکه آنها را به خودش وابسته میکرد. آنها را برای حسی که نمیتوانستند در جامعه آن را بیان کنند به آغوش میکشید و در درون جامعه مجازی خود به گوش همهگان میرساند. پیامرسان یاهو برای دگرباشان جنسی ایرانی تبدیل به پیامرسانی اجتماعی و فریادی خاموش بود. زیرآبی[10] رفتنهای کاربران برای رسیدن به آرامش بود. آنها اگر حتی رفتار اجتماعی و همگرایی در صحنه عمومی روم داشتند اما به امید یک رویا و برای تحقق یک فانتزی به زیر آب میرفتند.
افرادی کمی هستند که با فضای مجازی و اینترنت آشنایی داردند اما تصمیم گرفتهاند در واقعیت به دنبال نیازهای عاطفی و جنسی خود باشد. برخی از این افراد پیش از این در چنین فضاهایی بودهاند و با گروهی از هم نوعان خود یک یا چند گروه دوستی[11] تشکیل دادهاند. افراد جدیدی به این گروه میپیوندند که به واسطهی فضای مجازی به آنها مربوط میشوند. یاهو در شکل گیری این گروهها نقش بزرگی را ایفا کرده. چت و اتاقهای چت، بسیاری از این افراد را دور هم جمع کرده تا زندگی بهتری برای خود و گاهی با شروع فعالیتی داوطلبانه، برای دیگران فراهم آورند. نبودن اتاقهای گفتگو خلا بزرگی برای همهی کسانی است که روزگار خود را در آن میگذراندند اما حتما این یک خاطره برای نسل بعد از ماست. کسانی که اکنون نوجوانند و دسترسی آنها به سیستمهای پیام رسان مشابه مانند نیمبازو بیلوکس به قدرت و شهرت یاهو نیست و اتاقهای ادمینی این سرویسها فضای خاصی نسبت به رومهای یاهو ایجاد میکند.
با گسترش شبکههای اجتماعی و میل بسیار ایرانیان برای عضویت در این شبکهها، دگرباشان جنسی نیز در این شبکههای مجازی به دنبال روزمرگی و حتی آرمانهای بلندی میگردند که روزگاری در یاهو آنها را شکل دادهاند. نمونههایی از گروههای جنسی در فیسبوک و صفحههایی با عناوین گفتگوی جنسی باعث کسترش نارضایتیها از سوی قشر اخلاقمدار اقلیتی و تشدید فشارها و اتهامات افراد همجنسگراهراس میشود. اما هیچ راهی در این دوران برای کنترل چنین رفتارهای نا بجا وجود ندارد. نابجا از این منظور که شبکههای اجتماعی چون فیسبوک برای پیداکردن دوستان است و سایتهای جنسی و دوستیابی جایی بجا برای آن است.
به هرحال اتاقهای گفتگو یاهو بخش بزرگی از تاریخ دگرباشان جنسی ایرانی بود که با تصمیم مدیران یاهو به تاریخ پیوست. شاید مدیران یاهو هرگز به چنین تاثیری فکر نمیکردند. شاید آنها هرگز فکر نمیکردند نسل جدید اقلیتهای جنسی ایرانی به دلیل نبودن چنین فضای مشهور و مهمی رو به شبکههای خرد و پراکنده شدن میروند. دوری که شاید باعث دوری چند نسل دگرباش در آینده بشود.
1. Dial Up 2. regional 3. LGB1 4. ID یا شناسه کاربری، نشان دهنده نام کاربری از یک حساب کاربری مثل یاهو است. 5. اطلاحی است از استایل یا فرم دلخواه بدن و مشخصات ظاهری یک شخص برای برقراری رابطه. 6. Free Sex یا رابطه جنسی آزاد به نوعی از رابطه جنسی میگویند که دو طرف بدون احساس و علاقه صرفا برای ارضا امیال جنسی خود رابطه جنسی برقرار میکنند و ممکن است پس از این رابطه دوباره هرگز همدیگر را نبینند. 7. Sex Chat یا گفتگوی جنسی نوعی از چت کردن بود که طرفهای گفتگو درباره خاطرات جنسی و یا علاقهمندیهای جنسی خود را بیان میکردند. 8. C2C مخفف کلمهی Cam2cam است. کاربران Cameraهای آنلاین خود (دوربین) را روشن میکردند و به صورت برابر از خود و بدنشان تصاویر نشان میدادند. 9. Pedophil یا بچه باز فردی است که با فریب افراد نابالغ از آنها سو استفاده جنسی میکند. 10. در اصطلاح کاربران یاهو به افرادی که در فضای عمومی روم ساکت و یا غیر فعال میشند، اصطلاح زیر آب رفتن میگفتند که فرد در حال چت شخصی با یک کاربر است. 11. در اصطلاح مرسوم بین اقلیتهای جنسی، گروه دوستی خود را لایف مینامند. منظور از لایف (Life) همان Life stayle به معنی شیوهی زندگی است. درواقع این اصطلاح نشان دهندهی شیوه زندگی گروهی است که مانند یکدیگر زندگی میکنند.
پیوست دوم به پست: فرزند الجیبیوان
گفتگوی با سالی، یکی از کاربران چت روم یاهو
به خاطر علاقه اش به سالوادور دالی، اسم مستعار سالی رو انتخاب کرده. 22سالشه و تهران زندگی می کنه. دوازده ساله بوده که با برادرش به روم میره و یک سال بعد اولین تجربهی خودش رو در اتاقهای گفتگوی یاهو داشته. او از جمله کسانی بود که روی تاک روم الجیبی وان صحبت میکرد. افرادی که روی تاک میرفتند یک خانواده تشکیل دادن و سالی فرزند خانم رسولی شده بود! توضیحات بیشتر رو در مصاحبه با سالی بخونید.
یادته اولین روم که رفتی اسمش چی بود؟
هوم، آره. داداشم اولین بار منو برد توی روم. اون موقع آی دی نداشتم. شاید وقتی 12سالم بود. رفتیم تو یک روم هایی که یوزر ها خودشون باز می کردن. اسمش دقیقا یادم نیست ولی توش تهران داشت.
اولین رومی که خودت تنهایی رفتی چی؟
اولین رومی که خودم تنهایی رفتم یکی از همین روم ها بود. اون موقع زیاد اطلاعات نداشتم اولا. نزدیک 13سالم بود. فکر می کردم هموسکشوالیتی یک حس موازی با زندگیه که قراره با همسرم که جنس مخالفه داشته باشم. برای همین نمی دونستم که می تونه رومی برای این منظور باشه. رفتم تو یکی از روم هایی که به اسم تهران بود. اول تا یک مدت نشستم و نگاه کردم.
یعنی اولین روم ویژه همجنسگرایان رو بعد از شناختن خودت رفتی؟
اولین رومی که مختص به اقلیت های جنسی باشه حدودا 15سالم بود که پسر خالم به من معرفی کرد. همون ال جی بی وان خودمون.
اون موقع خودتو شناخته بودی؟ یا ال جی بی وان توی این مسیر به تو کمک کرد که بشناسی؟
آره، حسمو کامل درک کرده بودم. یعنی می دونستم من این رو دارم. و قرار نیست کنده بشه. اما اون تبلیغ هایی که از طرف همه ی رسانههایی که باهاش رو به رویی برای دگرجنس گرایی بود همش. من همیشه به این موضوع فکر می کردم که وقتی بزرگ شدم چی میشه؟ مجبورم ازدواج کنم؟ مجبورم حسم رو قایم کنم؟ ولی اون موقع فهمیده بودم که هویتم این طوریه. کششی ندارم نسبت به جنس مخالف. ولی از این که در آینده مجبورم کنند که عوض بشم می ترسیدم.
قسمت دوم سوالت رو یک جور دیگه جواب میدم تا نتیجه بخشتر باشه. من دو سال فقط به صورت صامت توی روم بودم. و برای همین توی این دو سال روم به خودی خود روی فضای ذهنیم تاثیر نذاشت. ولی خوب کسایی بود که باهاشون آشنا میشدم و چیزهایی یاد میگرفتم. روم بیشترین کمک رو بهم وقتی کرد که 17سالم بود. اون دوران خیلی بهم بد میگذشت. یک بار اتفاقی صدای روم رو روشن کردم و باورت نمیشه چقدر هیجان زده شدم. روم کمکی به این که خودمو بشناسم نکرد، بعد اون هم ولی کمک بزرگی بود. چون واقعا به هم نوعانی که مثل خودم بودم نیاز داشتم که بتونم باهاشون صحبت کنم. اونجا فکر میکردم که یک جای امن هست که هیچ کسی به من آسیبی نمیرسونه.
برگردیم به 13سالگی. گفتی تنهایی روم های قدیمی یاهو می رفتی که ادمین ها ایجاد می کردن و هنوز اون شکل رو به خودش نگرفته بود. اونجا با کیا ارتباط می گرفتی؟ دنبال چی بودی؟
اونجا هم دنبال خواستههای جنسیم بودم، خواستههای جنسی نه صرفا رابطه جنسی، دوستی هم بود، ولی میخواستم با پسر ارتباط داشته باشم. اولین پسری هم که باهاش ارتباط داشتم از توی همون روم پیدا کردم. دنبال چیزهایی بودم که یک هوموسکشوال هست. ولی معمولا اولین کسایی که باهاشون بودم بایسکشوال بودن. اون موقع هنوز نفهمیده بودم رابطه جنسی یا عاطفی یا هرچیز دیگهای رو بدون حاشیه و به آسونی داشته باشم. برای همین اون موقع به دنبال کسایی به نام «گی» نبودم. دنبال کسایی بودم که بتونه با پسرها هم باشه.
اون زمان خودت رو نشناخته بودی. یعنی بعد از شناخت خودت و اومدن توی روم ال جی بی وان فقط دنبال افراد گی بودی؟
اون موقع هویتم رو شناخته بودم ولی به طبیعی بودن هویتم پی نبرده بودم. دوست هم نداشتم تغییرش بدم و احساس بدی نداشتم. فقط فکر میکردم این حسم منحصر به خودم و شاید افراد خیلی کمی هست.
ولی خوب بعد از این که برای اولین بار الجیبی اومدم، کلا دنبال گرایش خاصی نبودم. حال نمیده زیاد لیبل بزنی، برا فقط مهم بود طرفم بفهمه من پسرم. تا وقتی که اینو میفهمید من پسرم و میتونست با یک پسر رفتار کنه برام فرقی نداشت چه گرایشی داره. ضاتا ما آدم ها گرایش 100درصد نداریم. مرز بندی این موضوع منو اذیت میکنه.
خوب تو صدای روم رو اتفاقی باز کردی. از اون لحظه بگو، چی شنیدی، چه حسی داشتی؟
بعد از 2سال که میشه 15-17سالگیم، صدای روم رو اتفاقی باز کردم و اولین صدایی که شنیدم، صدای مامان رسولی بود. بعد صدای چندتا از بچه ها رو شنیدم که باهم خیلی خوب بودن. همش می خندیدن و من حسی که در اون لحظه داشتم دقیقا مثل این بود که وارد کشوری شدم که توش همجنسگرایی آزاده و همه کسایی که دور و برماند همجنسگرا هستند و آزادن و دارن از خودشون و حسشون و روزگارشون میگن. اون لحظه اونقدر توی بدنم آدرنالین ترشح شد که لرز گرفتم.
دوست نداشتی همون لحظه بری روی تاک و حرف بزنی؟
همین کار رو کردم. با این که داشتم از هیجان به خودم می پیچیدم و خیلی خجالت میکشیدم و تو فضای خیلی عجیب و حس عجیبی بودم به طور تاک رو میگرفتم و چند کلمه صحبت میکردم. همین توی دقیقه های اول بود که رسولی منو به عنوان بچه اش پذیرفت.
جو روم بین افرادی که روی تاک می اومدن و صحبت می کردن با افرادی که فقط توی رم تایپ می کردن یکی بود؟ منظورم کسایی که بیشتر به دنبال رابطه های خودشون بودند.
نه به هیچ عنوان فکرش رو هم نکن. من دو سال تو فضای تایپ و خواسته های خودم بودم. هیچ وقت این حسی که گفتم رو نداشتم. به نظرم چون اون روابط فامیلی الکی که بینمون به وجود اومده بود، همهی حرفها، توهمها، و همهی چیزهایی که میگفتیم یک حس خیلی خوب به همهی ما میداد. حس پذیرفته شدن. کسی نمیترسید که حسش برای کسی عجیب باشه. حتی خیلیها چند نوع شخصیت داشتن. شاید حتی داشتن شخصیت پنهان درونشون رو اینطوری به شوخی و خنده ارضا میکردند. رابطه مثل رابطهی جمعیتهای دوستی بود ولی توی تایپ هر کسی دنبال کار خودش بود.
البته من بهترین دوستامو توی همین روم پیدا کردم. دوستانی که بیرون از اینترنت هم باهاشون رابطه داشتم و دارم و واقعا دوسشون دارم.
تو خواسته های خودت مثل رابطه یا ارتباط جنسی رو روی تاک مطرح می کردی؟
مطرح میکردم ولی شاید توی رتبهی سوم یا چهارم بود روی تاک. چون همه مون دوست داشتیم تو خلسیه حضور تو اون فضای توهمی از این که پذیرفته شدیم، از این که قدرت داریم، ارضا میشدیم.
از خانواده ای که تشکیل شده بود بگو. چطور این خانواده شکل گرفت؟
یک کم بیشتر میگم شاید از بنیاد تشکیل این خانواده و بعد از خودش. چه لزومی داشت خانواده تشکیل بشه؟ چون 99درصد کسایی که اونجا بودیم، افرادی بودیم که از طرف خانواده هامون پذیرفته شده بودیم ولی به شرطه این که هیچ وقت نمیفهمیدن ما چی هستیم. شاید این موضوع این نیاز رو ایجاد کرده بود که ما خانواده و فامیل ایجاد کنیم. برای این که ما نزدیکانی داریم که خیلی ما رو قبول دارند و واقعا هم لذت بخش بود. وقتی اولین بار رفتم اونجا تا حدی روابط ایجاد شده بود و من هم که وارد شدم بچهی کوچیک خانواده هستم.
یادمه یک شجره نامه از خانواده ال جی بی وان تهیه شد. این خانواده چقدر بزرگ بود؟ الان که روم بسته شده هنوز با هم در ارتباط هستند؟
شجرهنامهی اسچیزوفرنیک رو هم من نوشته بودم ولی خوب بر اساس آدمهای واقعی با شخصیت های توهمی. تو راس روم مموش به عنوان مادربزرگ همه بود و بعد به ترتیب میاومد پایین. خانم قاشوق، خالهها و بعد هم خاله زادهها. من با بعضی هاشون هم هنوز رابطه دارم. حتی رابطه بیرون اینترنت. قبلا هم گفتم چندتا دوست خوب هم از بین بچه ها بینمون بودن.
البته به جز این خالهها یک عمو هم داشتم (خنده)
بله عمو شایان(خنده)! روم های یاهو باز بودن و ادمین خاصی نداشت. افراد دگرجنسگرا و یا هوموفوب هم توی روم می اومدن. اونا چه تاثیری روی روم میزاشتن؟ واکنش ها چطور بود؟
ما چندتا دوست خوب هم از دگرجنسگراها داشتیم. دختر و پسر، ولی این وسط کسایی بودن که به هر دلیلی حال نمیکردن با ما و می اومدن بد و بیراه میگفتن و سعی میکردن فضا رو متشنج کننند و میشد. این جور موقع ها روم بهم میریخت و دعوا میشد چون حس امنیت یک هو از بین میرفت.
کسی رو میشناسی که احساسات هوموفوب داشت اما با حرف زدن توی روم این حسش از بین رفته باشه و حامی همجنسگرایان شده باشه؟
نه، چون اصولا کسایی میاومدن که نیومده بودن چیزی بفهمند صرفا میخواستند اذیت کنند. چه همجنسگرا و چه غیر همجنسگرایان، دنبال جایی بودن که بتونند اذیت کنند. چون روم ما به نظرم آروم ترین روم ایرانی یاهو بود. نه بوتری بود نه هکری نه کسی تاک کشی میکرد، واقعا همه اومده بودن صحبت کنند. برای همین اذیت کردن راحت تر بود.
روزی که متوجه شدی یاهو قصد داره روم های خودش رو ببنده چه حسی پیدا کردی؟
این اواخر حسی که من به روم داشتم این بود که مثل یک خونه مادربزرگ قدیمی بود. همهی آشنا ها ازش رفته بودن. جوش عوض شده بود. بوتر و هکر بهش اضافه شد بود و دیگه کسی هم باهم خوب نبودن. برای همین هم دلم برای قبلناش تنگ بود. واقعا وقتی بسته شد انگار اون خونه قدیمی تخریب شد.
آخرین روز رومهای یاهو به الجیبیوان رفتی؟
نه، کلا غصهام گرفته بود و نمیخواستم بیشتر بشه.
الان از سرویس های دیگه چت که روم های باز و عمومی دارن استفاده می کنی؟ دنبال یک جایگزین نبودی؟
چرا دنبال یک جایگزین امن بودم. چون این اواخر دیگه روم بیشتر از بچه ها پر از اسپم و بوتر بود.
اگر در پایان حرفی داری بگو؟
روم وقتی توی زندگی من اومد که واقعا بهش نیاز داشتم. شاید یک جواب کاذب به نیازم بود. ولی هر چی بود تو اون شرایط یک آرامبخش خوبی بود. واقعا خوشحال میشدم که همون فضا ادامه پیدا میکرد بدون اسپم و مزاحم ولی فضاش و بسترش بد شد و از دست رفت.