در روزهای ابتدایی سال 2018 دادگاهی در تورنتوی کانادا برگزار شد که نه تنها جامعه رنگین کمانی ما را تحت تاثیر قرار داد بلکه به مساله و موضوع مهمی در کنشگری ضد رژیم و حقوق زنان ایران تبدیل شد. این دادگاه با شکایت شادی امین از آرشام پارسی به اتهام راه اندازی یک وب سایت افترا افکن تشکیل شده بود. نزدیک به پنج ماه بعد در بهار 2018 دادگاه حکم به دست داشتن آرشام پارسی در انتشار مطالب در وبسایت افترایی داد (بند 152 حکم قاضی). به نام و نشان این وبسایت اشاره نخواهم کرد چرا که عقیده دارم هر پیوندی، یاری به افتراهای ایشان است. مطالب مورد اشاره و مهم در پیوندهای قانونی مانند حکم قاضی قابل دسترسیست.
در آن زمان ساکن تورنتو بودم و امکان حضور در این دادگاه را داشتم. قرار بر این بود که دادگاه از صبح دوشنبه، هشتم ژانویه تا جمعه، دوازدهم ماه برقرار باشد اما با طرح مسایل بیربط دو روز دیگر ادامه یافت. زمان دادگاه از هشت صبح تا حدود پنج بعد از ظهر بود و در مجموع بدون در نظر گرفتن وقت استراحت و نهار، نزدیک به چهل و پنج تا پنجاه ساعت طول کشید. از موضوع، زمان و مکان دادگاه با دعوت شادی امین به حضور در این دادگاه علنی اطلاع یافتم. تا پیش از آن او را از نزدیک ندیده بودم و تنها در دو موضوع حقوق بشری مرتبط با افراد دیگر با او گفتگوی مفصل اسکایپی داشتم. در آن زمان به عنوان پناهنده در ترکیه حضور داشتم و او مرا به عنوان وبلاگ نویس و یا کنشگر مستقل همجنسگرا میشناخت. برای موضوع اولی، من با او تماس گرفتم و مساله امنیتی-حقوق بشری دوم ارتباطی لازم در آن زمان برای نجات فردی در خطر بود. اما در ترکیه به اصرار یک دوست عزیز و گرانقدر تن به ملاقات به آرشام پارسی داده بودم.
یک کافهای در مجموعه خرید معروف شهر محل اسکانام – فروم چاملیک در شهر دنیزلی – محل ملاقات سه نفرهی ما بود. تنها چیزی که از آن ملاقات به یاد دارم تلاش آرشام پارسی در پاسخ به پرسشهای جدیام درباره گذشته او و سازمان ایرکو بود. تمامی آن مسایل در دادگاه توسط یکی از شاهدان مطرح شد و امکان بررسی دقیق و قانونی و پژوهشی به کنشگران و تاریخ نگاران کنشگری رنگین کمانی را میدهد. نیاز سلیمی از طرف وکیل شادی امین درباره این مسائل کامل توضیح داد که در صورتجلسه این دادگاه قابل دسترس است. ظاهرا گروهی نسبت به دسترسی و انتشار آن تلاش کردند. برای پیوند به این متن، تا کنون لینک قابل اعتمادی نیافتم و مسئولیت بارگذاری چنین فایلی را نیز نمیپذیرم.
مسائل فنی مربوط به وبسایت و میزبانی وب (web hosting) از عمدهترین مسائل مطرح شده در دادگاه بود. در این زمینه شاهدی از طرف وکیل شادی امین، آقای کُری وانلس، معرفی شده بود. به طور کلی آقای وانلس چهار شاهد را معرفی کرد که در ابتدا یک کارشناس برای شهادت درباره چگونگی ارتباط فنی این وبسایت با شخص آرشام پارسی به جایگاه شهود رفت. در طرف مقابل ظاهرا قرار بود وکیل آرشام پارسی یک شاهد متخصص در حوزه وب و فضای مجازی به جایگاه بفرستند که از این امر منصرف شدند. شاهد دوم و سوم از طرف کُری وانلس خانم مینو همیلی و نیاز سلیمی بودند و شاهد چهارم شادی امین. تنها شاهدی که وکیل آرشام پارسی به جایگاه فرستاد خود آرشام پارسی بود. این اولین و تنها حضورمام در یک دادگاه کانادا و به طور کلی یک دادگاه بود که خدا را شکر در جایگاه حضار رقم خورد.
مطالبی که در دادگاه بیان میشد متعجبام نمیکرد چرا که پیش از آن بیش از نیمی از آن را میدانستم اما شکل روند بررسی در دادگاه و نوع برخورد آرشام و وکیلاش برایم موضوع تعجب برانگیز بود. از این جهت که به عنوان یک وبلاگنویس مستقل عموما تلاش در اعتدال داشتهام و سعی کردم افراد را به خاطر اعمال گذشتهشان قضاوت، پیشداوری و طرد نکنم. آرشام پارسی فردیست که به دلیل اشتباهات گذشتهاش از سوی وبلاگنویسان همجنسگرای ساکن ایران، در سالهای 2006 تا 2011 نفی بلد اجتماعی شده بود. رفتارهای او در دادگاه از سوی نیاز سلیمی بازگو شد و من نیز درباره آنها از وبلاگنویسان آن دوره و نیاز سلیمی و ساقی قهرمان تا خود آرشام پارسی شنیده بودم. نتیجهگیریام اشتباه یک جوان جویای شهرت بود که دست به اقدام خلاف قانون و اخلاقزده و با گیس و ریش ِ سفید از خارج بخشیده و در داخل کشور طرد شده. ایشان در طول زمان تلاشی برای تغییر و اصلاح رفتاراش نشان میداد و بابت آن تلاشها دوست نداشتم فرصت اصلاحاش گرفته شود.
عقیده دارم افراد در زمانهای مختلف تغییر میکنند و این تغییر در جوانی با سرعت و وسعت بسیاری رقم میخورد؛ پس در میانسالی تغییرات روند کندی میگیرند و از گستردگی آنها نیز کاسته میشود. این دادگاه برای بنده از این جهت اهمیت داشت که مانند آزمون نهایی برای آرشام میپنداشتماش تا او نشان دهد واقعا تغییر کرده. دست از کارهای خلاف و غیر اخلاقی برداشته و در این ماجرا دست نداشته و جرایم دروغ یا همان افترا را به شادی امین نسبت نداده. از این رو در زمان ورودم به اتاق دادگاه، نخستین فردی که به او سلام کردم، آرشام پارسی بود.
آسانسور ساختمان چهل و پنجم خیابان شپرد غربی در طبقه سوم باز شد و به دنبال شماره اتاق دادگاه بودم که از پشت شیشهی در اتاق دادگاه، چهره آقای پارسی را دیدم. در را که باز کردم ابروهایش از نشان تعجب بالا بود اما سلام دادم و او با لبخند پاسخ داد. در انتهای اتاق دادگاه دو ردیف برای حضار بود که آرشام در گوشه چپ نشسته بود. دو دختر در کنار او نشسته بودند که بعدها فهمیدم از دفتر وکالت ِ وکلای او هستند. در میانه اتاق دو میز کنار هم بودند که جایگاه وکلا، خوانده و خواهان بود. وقتی سرم را به راست چرخاندم، از پشت میز ِ خواهان، فردی با کلهاش به سوی شکمام حمله کرد. شادی امین سرما خورده بود و نمیخواست مرا در آغوش بگیرد؛ پس با کله و خنده و شادی به استقبالام آمد. در ابتدا از این برخورد گرم و دوستانه او جا خوردم اما چند تحلیل در ذهنم آمد که تلاش کردم بدون قضاوت اما با هشیاری بیطرف بودنم را حفظ کنم. او حضار در دادگاه را با من آشنا کرد که دو دوست و همکاراش از لندن و دوستان ساکن تورنتو در جمع بودند. ردیف ِ پشتی آرشام پارسی خالی بود اما همان طور که دو فرد از دفتر وکالت در کنارش نشسته بودند، روبروی او دو وکیلاش نیز پشت میز خوانده و وکیل قرار داشتند.
در مقابل میز خواهان و خوانده یک میز بزرگ با کامپیوتر بود که منشی دادگاه مسئولیت ثبت صورت مذاکرات را بر عهده داشت. در پیشانی اتاق و سطحی بالاتر، جایگاه قاضی بود. او مردی سفید پوست با موی و ریش سپید و قدی بلند و شاید بین 60 تا 65 سال بود. با اجازه او ابتدا آقای کُری وانلس ایستاد تا بیانیه آغازیناش را بخواند. بیانیه بسیار حرفهای و شفافی بود که آرشام پارسی را مسئول افترا و از گردانندگان وبسایت افترا میخواند. پس از او بهروز آموزگار ایستاد تا گفتار آغازیناش را بیان کند. آموزگار در حالی که به سمت حضار میچرخید، این دادگاه را جذاب و با حضور اهالی رسانه معرفی کرد. تنها کسی که قلم و کاغذ دستش بود من بودم با دفتر یاداشتهایی که ماه به ماه از لحظههایی که دارم سیاه میشوند. عادتی که از 14 سالگی دارم و مونس تنهاییها و البته گاهی رجوع به خاطرات گذشتهام میشود. حضار در دادگاه به یکدیگر نگاه میکردند و به دنبال اهالی رسانه میگشتند اما فردی یافت نمیشد.
همان طور که گفتم، نخستین شاهد از طرف وکیل امین به جایگاه شهود – که در سمت راست اتاق با یک تریبون بود – رفت و به پرسشهای آقای وانلس درباره دلایل ارتباط این وبسایت با آرشام پارسی توضیح داد و پس از آن وکیل آقای پارسی او را به چالش کشید. خلاصه بحث این بود که میزبانی وب سایت افترایی با سایتهایی که آرشام پارسی مسئولیت آن را دارد در ابتدای فعالیت وبسایت افترا زن یکسان بوده. پس از او مینو همیلی به جایگاه شهود رفت و موضوع درباره گفتگوی فیسبوکی پارسی با او بود. مینو همیلی کسی است که پارسی را به دفتر سازمان ملل در امور پناهندگان در ترکیه معرفی میکند و راه را برای کنشگری او باز کرده است. او فعال حقوق پناهندههاست و سالهای برای حقوق افراد پناهنده زحمت کشیده.
پس از انتشار یکی از مقالات افترایی که شادی امین را محکوم به تجاوز میکند، مینو همیلی یک مطلب در مجله هفتگی شهروند تورنتو منتشر میکند تا از حقوق از دست رفتهی شادی امین دفاع کرده باشد. پس از آن آرشام در فیسبوک به او پیام میدهد و خلاصه بحثاش این است که از شادی امین دفاع نکند چرا که قربانیان تجاوز با آرشام تماس گرفتند و این موضوع را تایید کردهاند. بعد خانم همیلی از او میپرسد چرا به فرد قربانی کمک نمیکند و با توجه به پیشینهی عدالتخواه و کنشگریاش برای حقوق زنان، به پارسی میگوید که در کنار قربانی میایستد در صورتی که ادله داشته باشد اما در پاسخ وی ادعا میکند آن فرد به ایران بازگشته.
در آنجا با خودم فکر کردم که آرشام پارسی هزینه برای ترجمه مدارک و وکلایش کرده، در صوت محکومیت باید ۲۵ هزار دلار خسارت بپردازد، آبرویش میرود و اعتباری برایش نخواهد ماند؛ پس آیا اگر آن زن به گفته شده قربانی و معصوم را به تورنتو میآورد بهتر نبود؟ حتی آنجا فانتزی کردم که از در وارد شود و بگوید من وجود دارم و حاصل خیالپردازی نویسنده داستان افترایی نیستم. در این صورت، هزینهای که پارسی برای آن کاراکتر داستان افترایی میپرداخت، بسیار بسیار کمتر از هزینه وکلایش و یا دادگاه در صورت باختن میشد. ضمن این که از حق مظلوم دفاع میکرد و شرایط زندگی بهتری برای یک قربانی تجاوز درست میکرد. ما هم میدانیم دادگاههای آلمان و کانادا عادل است و بر اساس قانون تصمیم میگیرد و مدافع حق و حقیقت است. اگر حق و حقیقت هم دغدغه او نبود، آبرو و جیبش انگزهی دیگری میشد مگر آن شخصیت داستانی وجود نداشته باشد.
در ادامه وکلای آرشام بسیار تاکید داشتند تا معنی واژه «تجاوز» را تغییر دهند. بدیهیست که تجاوز گونههای مختلفی دارد اما نزد فارسی زبانان ِ ایرانی واژه تجاوز به تنهایی فقط یک معنی میدهد: تجاوز به عنف. برای مثال اخیرا این گزارش را از بیبیسی فارسی دیدم که فیروزه اکبریان از واژه تجاوز به عنوان تجاوز جنسی استفاده میکند. بهروز آموزگار از وکلای آرشام پارسی در یک شیوه بسیار نادرست که بیشتر به بازجویی خانم همیلی شبیه بود، تلاش میکرد تا معنی واژه تجاوز را به چیزی غیر از این تغییر دهد، مثلا عفونت. از آنجا به بعد بیطرفی سخت شد.
به دو دلیل بیطرف بودن سخت بود. اول این که وکیل آرشام شیوه غیرانسانی و زشتی را برای برخورد با شاهد انتخاب کرده بود و با تحت فشار قرار دادن، از او بارها یک سوال را از چندین جهت مختلف میپرسید. در واقع در آن لحظه شاهد بازجویی بهروز آموزگار از مینو همیلی بودم. دوم این که وکیل آرشام نتوانسته بود کارشناس اینترنت را به چالش بکشد، نتوانست ادعای پارسی از وجود داشتن آن زن را ثابت کند و حالا روی یک واژه که تنها می تواند هزینهی جریمه دادگاه را کاهش دهد تلاش میکند. اگرچه همچنان دوست داشتم تا باور نکنم و صبر کنم تا پایان دادگاه.
پس از مینو این نیاز سلیمی بود که باید به جایگاه میرفت اما به دلیل بازجویی طولانی بهروز آموزگار از مینو همیلی، او در آن لحظه در دادگاه نبود پس شادی امین به عنوان شاهد به جایگاه رفت و نیاز سلیمی صبح فردای آن روز شهادت خودش را داد و دوباره شادی امین به جایگاه برگشت. نیاز درباره کارهای خلاف او در «سازمان دگرباشان جنسی ایران» به اختصار ایرکو گفت. مثلا آقای پارسی یک شخصیت خیالی به نام هلیا پرند ساخته بوده تا از او حمایت کند. زمانی که اینها مشخص میشود، شورای دبیران او را کنار میگذارد. در واکنش او اسناد را میبرد و حساب بانکی سازمان ایرکو را به نام خود میکند. بعد در یک نشستی با حضور وکلایشان پارسی همه را بر میگرداند و قائله را ختم می می کنند.
بعد خانم امین به جایگاه شهود بازگشت تا در یک دادگاه قانونی، عادلانه و آزاد از حق خود دفاع کند. ابتدا در پاسخ به پرسشهای وکیلاش، فرصت معرفی خود به عنوان کنشگر شناخته شده و شرح آسیبهای این وبسایت افترایی به کنشگری او و جامعه الجیبیتیکوییر ایرانی پرداخت. بعد وکیل آرشام پارسی فرصت به چالش کشیدن او را پیدا کرد. بهروز آموزگار افترای ضد مرد و ضد مردان همجنسگراهراس بودن او را به چالش کشید که امین در پاسخ به گزارشهایی درباره همجنسگرایان مرد اشاره کرد. در ادامه وکیل مدافع نام و فامیلی کامل یک دانشجوی ایرانی خارج از کشور که کنشگر برابری جنسیتیست را بیان میکند که با واکنش حقوق بشری شادی امین روبرو میشود. بهروز آموزگار میپرسد او چه کسیست؟ شادی امین در پاسخ میپرسد آیا او میداند که ناماش در این دادگاه مطرح میشود؟
این فرد را میشناسم و چندین بار با او مکالمه تلفنی داشتهام. شبِ همان روز به او پیام دادم و او که در تعطیلات زمستانی به ایران برگشته بود، از وجود چنین دادگاهی بی اطلاع بود. برایم نوشت «شایان جان من تمایلی ندارم از اونها چیزی بدونم اصلاً. الان ایران … ژانویه بر میگردم …». در پاسخ بهروز آموزگار میگوید: نمیدانم اگر این شخص واقعی باشد. این نام را در این مواد که اینجا هست، دارم. «I don’t know if she is a real person. I have the name in the material that is here. I don’t know her.»
منظور او از این مواد یا متریال مستندات ارائه شده به دادگاه است. شادی امین در ادامه میگوید ما این را تحویل ندادیم چرا که این فرد در ایران زندگی میکند. یعنی در مستنداتی که بهروز آموزگار و تیم وکالت او از طرف آرشام پارسی به دادگاه ارائه دادهاند، نامیست که او، تیم حقوقی و خودِ آرشام پارسی نمیدانند یک انسان واقعیست و یا مثل هلیا پرند یک فرد خیالیست. سپس آموزگار رو به قاضی در یک توضیح طولانی میگوید که به دستور دادگاه مجبور شدهایم این مستندات را منتشر کنیم: «we were under court order to release these documents». البته برای قاضی این اهمیت دارد که موضوعات طرح شده به موضوع اصلی دادگاه و یا شاهد در جایگاه مربوط باشد. او مدادم از بهروز آموزگار میپرسد «چطور» این فرد مربوط میشود اما بهروز آموزگار نتوانست دلیل متقنی بیاورد. قاضی در واکنش به حرفهای ضد و نقیض و تلاش او می گوید یک استعمال کلمات مرکب ضد و نقیض (oxymoron) اگر تا حالا شنیدم. «…an oxymoron if ever I heard it.» یعنی در زندگیاش تا این مقدار گفتار ضد و نقیض نشنیده بوده است.
پس از آن نوبت به آرشام پارسی رسید تا در جایگاه شهود به همراه تیم وکلایش در دادگاه آزاد، عادل و برابر کشوری توسعهیافته و دموکراتیک، که محل سکونت و کار اوست از خودش دفاع کند. ابتدا بهروز آموزگار از او پرسشهایی کرد تا مانند خانم امین، آقای پارسی امکان معرفی خود به عنوان کنشگر داشته باشد و در برابر اتهام دست داشتن در وبسایت افترایی از خودش دفاع کند. در این دفاعیات آرشام ادعا کرد پسوردی ساده داشته و احتملا هک شده است. همچنین اشاره میکند اعضای هیئت مدیره و سه نفر داوطلب در ایران به سایت دسترسی داشتهاند و او تنها فردیست که حقوق میگیرد.
پس از آن وکیل شادی او را به چالش کشید. وانلس از پارسی درباره استشهادی که به دادگاه ارائه داده پرسش میکند و ایشان درستی اطلاعات در آن را بار دیگر تایید میکند. بعد از او میپرسد نام سه داوطلب که امکان دسترسی داشتند چیست که آرشام با ذکر دلایل امنیتی برای افراد جامعه الجیبیتیکوییر در ایران از ذکر نام این افراد خودداری میکند. پارسی در آن استشهاد علت ارائه نکردن نام افراد را مربوط نبودن به موضوع دانسته نه این که در ایران زندگی میکنند. این ادعا را پارسی در روز دادگاه پس از واکنش امین به طرح نام آن دانشجوی خارج از کشور مطرح کرد.
آنجا با خودم فکر کردم، اگر او راست بگوید، این نکته مهم است که چرا از ساکنین جمهوری اسلامی سه داوطلب را به خدمت گرفته و تنها به آنها اجازه داده تا از سرورهای داخلی به سایت وارد شوند. در واقع با این کار چنین افرادی را به خطر انداخته بوده است. در ایران فعالیت کردم و با مدیر یک سازمان دفاع از حقوقمان در ارتباط مستقیم بودم. در سال ۲۰۱۱ُ، برای ارگان رسمیشان ستونی به نام نفس عمیق نوشتم. با وجود ارسال مطلبام در ایمیل رمزگذاری شده، ویپیان و استفاده از نام مستعار، هراسان میشدم در صورت دستگیری اگر شانسی برای زنده ماندن باشد.
وکیل امین این نام افراد را برای ابهام زدایی از دست داشتن فرد دیگری در راه اندازی وبسایت طلب میکرد. پارسی رو به قاضی میگوید این اطلاعات را میتوانم به شخص شما بدهم اما قاضی می گوید تاثیری بر روند این دادگاه نخواهد گذاشت. آرشام بعد دوباره به حفظ هویت افراد برای در امان نگه داشتن آنها تاکید میکند اما آقای والنس میگوید شما در مستندات ارائه شده گفتید که این سه شخص هیچ ربطی به موضوع که سایت افتراییست ندارند. آقای پارسی دوباره حرفهایش را تکرار میکند که قاضی میگوید این سوال نیست. پرسش این است که این سه نفر در ایجاد وبسایت دست داشتند؟ پارسی میگوید نمیدانم. قاضی میگوید نپرسیدی؟ میگوید پرسیدم و گفتند نه، آنها ارتباطی ندارند. کمی بعدتر وکیل امین، او را به خاطر گفتن اینکه اعضای هیئت مدیره دسترسی به وب سایت را داشتند به چالش میکشد. او میپرسد چرا پیش از اینکه اینجا بایستی این را نگفتی؟ آرشام میگوید خوب خیلی عادیه که اونها دسترسی داشته باشند. بعد وانلس اشاره میکند که از ژانویه ۲۰۱۶ نامه زده است تا هر نامی که دسترسی داشته را به او بدهد ولی اقدامی نکرده. دستور قضایی برای این موضوع صادر شده اما اقدامی نشده تا در نهایت در اکتبر که استشهادی فرستاده شده و او ادعا کرده غیر از خودش سه داوطلب دسترسی داشتهاند. در اینجا آقای پارسی جملات ضد و نقیض بسیاری بیان میکند.
با خودم فکر کردم که اگر آرشام پارسی دغدغه امنیت افراد را داشت یکم در استشهاداش مینوشت و دوم نام آن دانشجوی ایرانی در خارج از کشور را به دادگاه نمیداد. اول این که، دلیل بیان نکردن نام آن سه داوطلب ادعاییاش را بیارتباطی با دادگاه نوشته بود. بعد این که، در دادگاه وکیل مدافعاش نام و نام خانوادگی کاملِ دانشجوی ایرانی که کنشگر برابری جنسی و جنسیتی نیز هست را به دادگاه نمیداد. البته تنها نام نبود. در مدارک مربوط به آن فرد، آرشام مکالمهاش را بدون اطلاع آن فرد ضبط کرده بود و متن مکالمه و صدا را ضمیمه مقالاتی درباره شادی امین و برخورد او با این شخص به دادگاه داد. این موضوع هیچ ربطی به وبسایت افترایی نداشت و تنها برای بیاعتبار کردن امین میتوانست کاربردی باشد. در مقابل نام آن سه فرد داوطلب کاملا به دادگاه ربط داشته زیرا هر آنکس که دسترسی به وبلاگ شخصی آرشام و یا سایت سازمان به مدیریت او و یا حساب کاربری میزبانی وب در هاستگیتور را داشته، از دستاندرکاران سایت افتراییست.
این دسترسیها اثبات دست داشتن در راهاندازی وب سایت افتراییست زیرا وب سایت افترایی از زیر مجموعههای حساب کاربریست که وبلاگ شخصی آرشام پارسی و سایت سازمان در مدیریتاش نیز در این حساب کاربری تاسیس شدهاند. آرشام در شهادتاش جایی میگوید با کارت اعتباری خودش حساب هاستگیتور را خریداری کرده است. جای دیگری میگوید به طور مستقیم خریداری نمیکرده و داوطلبی به نام ناصر نشانی وب را خریداری کرده. در درجه اول او اسم کوچک فردی را میآورد که در استشهاداش نیاورده و در دادگاه تنها به نگفتن شهرتاش برای مسائل امنیتی بسنده میکند. در درجه دوم خریدار دامنه سایت را یک ساکن جمهوری اسلامی ایران معرفی میکند.
آرشام پارسی ادعا میکند فردی که دسترسی داشته و وبسایت را تاسیس کرده شاید او را هک کرده است. او گفت که رمزهای سادهای برای رمز عبور استفاده میکرده مثلا IRQR2014 یا IRQR2015. وانلس میپرسد چرا با وجود آگاهی از قدرت سایبری رژیم چنین کاری کرده. او میگوید اطلاعات را آفلاین بارگذاری میکرده و نگرانی از آنلاین نداشته به طوری که اگر فردی از رژیم در آن زمان رمز عبورش را میپرسید با خیال راحت به او میداده. بعد وانلس میپرسد افرادی که فرم پناهندگی را در وبسایت سازمانش پر میکنند اطلاعاتشان کجا میرود. پارسی نشانی یک میزبانی وب دیگری را میدهد که به نظرش امنتر است زیرا کمتر ایمیلهای هشدار حمله از آنها دریافت کرده. او میگوید چهار یا پنج باری از هاستگیتور ایمیل دریافت کرده بود که درباره حمله به سایتاش هشدار داده بودند. بعدتر وانلس میپرسد آیا پیامی از هاستگیتور مبنی بر هک شدن دریافت کرده که او میگوید خیر.
در بخش دیگری وانلس از پارسی میپرسد چند فرد با سازمان همکاری میکنند و او میگوید دونفر حقوق بگیر و هفت عضو هیئت مدیره و نزدیک به ده نفر داوطلب. اما پیشتر گفته بود تنها فرد حقوق بگیر سازمان خود اوست. این مساله را وانلس به او یادآوری میکند و پارسی میگوید که به تازگی یک فرد نیمه وقت را استخدام کردهاند.
بعد از آن وکیل پارسی دوباره میتوانست از او پرسش کند که بر خلاف وکیل شادی، آموزگار ازاین فرصت استفاده کرد. ابتدا او دوباره نام آن دانشجوی ایرانی کنشگر را پرسید که باز هم با اعتراض وکیل امین روبرو شد اما این بار قاضی با اشاره به پرسش وانلس درباره موضوع مربوطه از پارسی، اجازه طرح مساله را داد. آرشام پارسی مکالمه تلفنی با این فرد داشته که آن را بدون اجازه ضبط کرده بود و همراه متن کامل آن با ترجمه انگلیسی به دادگاه ارایه کرده بود. وکیلاش از او خواست بخشهایی از آن را بخواند. مسایل بعدی هم مربوط به همان موضوع میشد که ارتباط چندانی با وبسایت افترا نداشت.
در بالا ضد و نقیضهای بسیاری دیده میشود که انتظار میرفت پرسشگری دوباره وکیل پارسی به او کمک کند تا آنها را کاور کند اما هیچ کدام از ضد و نقیضهای مطرح شدهاش دوباره پرسشگری نشد. قاضی در حکماش چند مورد از اینها را گفته و بعد در ادامه بر اساس توازن ادله حکم میکند. او دو دلیل میآورد که اولی ارائه ندادن مدرکی دال بر چگونگی تاسیس وبسایت افترا در حساب کاربری آرشام پارسیست.
در بخشی که وانلس از پارسی پرسش میکرد، پرسید آیا از هاستگیتور خواسته است اطلاعات مربوط به ثبت وبسایت در حساب کاربریاش را به او بدهند؟ پارسی میگوید از او حکم دادگاه خواستند. وکیل یادآوری میکند که آن برای زمانی بود که پارسی اطلاعات درباره وبسایت افترا میخواسته اما حسابی که به نام خود اوست مورد پرسش است. چندین بار پارسی تاکید میکند به او اطلاعات نمیدادند و وکیل دوباره میپرسید برای حساب شخصی پرسش میکند.
در واقع پارسی میتوانسته اطلاعات ورود را در ماه میلادی می 2015 درخواست کند و او نکرده. هشداری مبنی بر هک شدن دریافت نکرده و هیچ هشداری نیز برای فعالیت غیر معمول نیز دریافت نکرده. یعنی به اصطلاح نوتیفیکشنی برای او نیامده که شما یک وبسایت دیگر ساختهاید. نتیجه گیری شخصیام این بود که حتی وبسایت را با ویپیان ایجاد نکرده بوده تا با یک برگه که نشان میدهد آیپی او نیست، کل دادگاه را ببرد و اعاده حیثیت هم بکند. قاضی نیز این چنین نتیجه گرفت:
«148) در توازن ادله، من متقاعد شدهام که آقای پارسی در ساخت وبسایت و انتشار مقاالت بر روی [نشانی وبسایت افترا که حذف کردم] و برای ایمیل ارسالی [به عفو بینالملل] دست داشته است. من با دلایل متعددی که از سوی شاکی در بالا ارائه کرده است به این نتیجه رسیدهام. متقاعدکننده ترین دلیل به قرار زیر است. این برای آقای پارسی آسانترین کار میبود که از HostGator اطالعاتی را طلب کند که نشان بدهد چه کسی تحت وبسایتی که مالکیت آن با آقای پارسی است و هزینههایش را هم پرداخت کرده بود زیردامنه مربوطه را ساخته است. بجای این کار، وقتی آقای پارسی با مدارکی روبرو شد که نشان میداد وبسایت افترا زیردامنه وبسایت وی بوده است، ادعا کرد که حساب کاربریاش باید هک شده باشد، اما مجددا هیچ تالشی برای درخواست مدرک یا اطالعاتی از HostGator که این ادعا را ثابت کند انجام نداد.
149) به جای این کار، آقای پارسی درخواستی را نشان داد که مربوط به دستور قضایی [order Norwich [بود که خودش هم دانست یا باید میدانست که هیچ تاثیری در خارج از انتاریو ندارد. سپس در تالش برای تبرئه کردن خود اطلاعاتی از منابع ناشناس ارائه کرد اما این اطلاعات را به نحوه ارائه کرد که تصدیق آن به صورت مستقل غیرممکن بود.
150) دلیل دوم برای مسئول دانستن آقای پارسی، شیوه ناسالم و عدم صراحت و صداقت وی در هنگام شهادت درباره مقالات تخریبی علیه خانم امین است. من به ذکر یک مثال بسنده میکنم. در مورد مقاله با عنوان ”نامه دریافتی: شما هموفوب و ضد مرد هستید خانم امین“، آقای پارسی شهادت دادند که مقاله در حقیقت درباره تنش میان گروههای مختلف در جامعه الجیبیتی است و به خانم امین حمله نمیکند. در حالی تیتر مقاله دقیقا به خانم امین حمله میکند.
151) این موضع سپس با دفاع کردن از مقالات متعدد در دفاعیات نهایی تسلیم شده به دادگاه از سوی متهم افترا تشدید میشود.»
در این پست بسیار طولانیام، درباره دلیل دوم قاضی چند نمونه دیگر را میتوانید بیابید اما یک مثال دیگر وجود دارد که به درستی رای قاضی و شناخت آرشام پارسی بسیار کمک می کند.
در بخش پرسشهای وانلس از آرشام پارسی، پارسی با شیوه بازی با کلمات در حال دفاع از مطالب است. وانلس میپرسد: از نظر شما این درسته تا یک نفر رو بدون شواهد به پولشویی متهم کنیم و بعد بگیم جواب بده؟ آیا این عادلانه است؟ پارسی میگوید: نه ولی فکر نمیکنم اونها ایشان را به پولشویی متهم کرده باشند. وی پس از پریشان گویی و استفاده بی شمار از اصطلاح «می دونی» (you know) ادامه می دهد: اما ترجمه من میتونه پروندههای سنگین مالی باشه و این نبود، معنی پولشویی نمیده. اینجاست که وانلس می گوید: واژهی پولشویی (money laundry) استفاده شده. آیا این رو رد میکنید؟ پارسی پاسخ می دهد: در فارسی ما این یکی رو نداریم. این در فارسی، اگر به یکی از مقالات اشاره میکنی، باور دارم که گفت پروندههای سنگین مالی. و وقتی که این رو خوندم، ندیدم که مثل مشکل مالی یا فساد یا پولشویی یا چیزهایی اینجوری باشه. وانلس حرفش را قطع می کند و میگوید: واژه فساد همچنین استفاده شده. پارسی پاسخ میدهد نه، در اینجا دو چیز وجود داره. این وبسایت به فارسی بود و به «[فارسی گفت] سوء پیشینه» اشاره کرده و من اینو فساد ترجمه نمیکنم. به سوابق بد ([به انگلیسی] bad record) ترجمه میکنم. سوابق جنایی ([به انگلیسی] criminal record) نبود. به خاطر اینکه در فارسی سوابق جنایی ([به انگلیسی] criminal record) میشه «[به فارسی گفت] پیشینه ی کیفری». در نتیجه «[به فارسی گفت] کیفری» یعنی جنایی ([به انگلیسی] criminal)، اما «[به فارسی گفت] پولشویی» که اونها استفاده کردند من خواهم گفت پیشینه بد ([به انگلیسی ترجمه کرد] bad record). در این لحظه ایرانی های حاضر در جلسه همه تعجب کردند اما تنها قاضی، شاهد و وکلا میتوانستند حرف بزنند. شادی امین کنار وکیل کاناداییاش نشسته بود اما او هم اجازه صحبت نداشت. او به وانلس نشانی میدهد و وانلس می پرسد: و واژه «[به فارسی گفت] پولشویی» در فارسی چه معنی میدهد؟ پارسی تعلل و تأملی می کند. وانلس در چشمان او خیره میشود و به فارسی تکرار میکند «[به فارسی گفت] پولشویی». آرشام می پرسد: «[به فارسی گفت] پولشویی؟» .وانلس میگوید بله. و آرشام میگوید: میتونه پولشویی ([به انگلیسی گفت] money laundering) باشه.
ساعتها در دادگاه از این کشمکشها و بازی با کلمات و عدم صداقت وجود داشت و امروز فکر میکنم آیا مگر او سوگند یاد نکرد که راست بگوید؟ آیا این جرم نیست؟ چرا باید از مقالات دفاع کند و بار افترایی آنها را با ترجمه نادرست یا گفتن این که واژه در فارسی وجود ندارد، کم کند. از خودم میپرسم چطور افرادی حاضر شدند عضو هیات مدیره سازمان او بشوند و یا افرادی با او همکاری می کنند. و حسرت و ناامیدی از این که آخرین فرصت نشان دادن تغییر را از خودش گرفت.
باری، حکم صادر شد، حقیقت روشن اما واکنش آرشام چه بود؟ او در وبلاگاش اظهار کرد که این حکم به دلیل ارائه نکردن اسامی داوطلبین سازمان صادر شده و این کار را برای حمایت از آنها کرده زیرا در ایران هستند. حال آنکه در دادگاه نام دانشجوی ایرانی کنشگر را آورد و نوار پیاده شده گفتگوی با او را خواند. حال آنکه احتمال هک کردن را مطرح کرد اما شواهدی نداشت. حال آنکه از سرویس میزبانی وب نپرسید در ماه میلادی می 2015 چه فرد و یا افراد وارد شدهاند و چه کسی وبسایت افترا را از حساب کاربری شخصی او تاسیس کردند.
اما واکنش کنشگران الجیبیتیکوییر چه بود؟ چرا آنان که دست به بیانیه خوبی دارند سکوت کردند؟ یا افراد دیگر به نوعی با ادامه همکاری با آرشام به فرد افترا زن کمک کردند. یا آنکه بیبیسی فارسی او را به عنوان فعال مدنی به تلویزیون آورد. آیا آنها دادگاه کانادا را قبول ندارند و یا گمان می کنند فردی که دیروز به فردی دیگر افترا زده امروز عادل و حکیم و کارشناس است؟ کنشگر مدنی ست؟ کنشگر دیگری نبود بیاید بیانیه سازمان ملل در امور پناهندگی در ترکیه را تشریح کند؟
بنده یک فرد نجات یافته از تروماهای بسیار و شرایط سخت زندگی در ایران به عنوان کنشگر و وبلاگنویس، در ترکیه به عنوان پناهنده و تنها در بلاد غربت با همه مسائل و درگیری های زندگی شخصیام، با تاخیر بسیار اما این را نوشتم. آنان که کارشان این است چرا واکنش مناسب ندادند؟ نتیجه آنکه سازمان راه آهن برای پناهندگان ایرانی به راه آهن برای پناهندگان جهان تبدیل شد. با این شیوه شاید فردا کمپینی افترایی جهانی علیه یک فرد راه بیاندازد. در آنجاست که بیبیسی فارسی و سیبیسی باید پاسخ دهد چرا به یک محکوم تریبون و اعتبار بخشیده.
این دادگاه در یک کشور توسعه یافته با دستگاه قضایی برابر برای همه افراد برگزار شد. هر دو طرف حق دفاع با وکیل را داشتند و حتی آرشام دو وکیل و دو دستیار وکیل داشت. قاضی مدارک را با دقت، حوصله و صبر بسیار بررسی کرده و پس از پنج ماه رای داد. تمامی این شواهد نشان میدهد دادگاه عادلانه، قانونی و بیطرف بود؛ پس چرا این حکم با بیتوجهی، نادیده گرفتن و سکوت برخی از مدعیان حقوق بشر روبرو شد؟
2 دیدگاه مال خودتان را بیفزایید