در هفتههای اخیر شاهد اعتراضات خیابانی سراسری در بیش از هفتاد شهر کشور بودیم. این اعتراضات که ابتدا با دعوت گروههای راست اسلامی ِ مخالف دولت و حمایت رهبران معنوی آنها شکل گرفت، بهانهای برای فریاد قشری شد که صدای آنها به درستی شنیده نشده بود. این بخش از جامعه که مایلم دهک پایین آنها را صدا کنم، مطالبات اقتصادی به حق خود را با آگاهی که در این سالها به دست آوردند، با شعارهای توسعه، اصلاح و یا تغییر سیاسی گره زدند. از بازگشت خاندان پهلوی تا درخواست از خود حکومت برای رها کردن سوریه و تمرکز به مشکلات داخلی، بخشی از شعارهای معترضان زمستان 96 بود و هست.
عقیده دارم با دیدن این اعتراضات بدون رهبر که با شعارهای متنوع از قشری که پایگاه رای دائمی هیچ یک از جناحهای حکومتی، راست اسلامی یا اصولگرا و چپ اسلامی یا اصلاحطلب، نبودند، گروههای سیاسی به حاشیه رانده شده و تبعیدی در تلاشی برای پیداکردن پایگاه اجتماعی، در جهت رهبری اجتماعات یا همدلی با ملت فعالتر شدند و بخشی از آنها با روش قدیمی تخریب جناحهای اپوزیسیون، تلاش کردند سهمی برای خود خریداری کنند. نقد و انتقاد خوب است اما تخریب درست نیست.
در اعلام موجودیت و تلاش برای شناساندن و معرفی گروه سیاسی به طور کلی اشکالی نمیبینم اما اگر برای این هدف دست به تخریب رقیب فردای روز رقابت آزاد بزنیم یک اشکال است. اگر مجاهدین خلق دست صدام را در جنگ فشار دادند و بدون تغییر رهبری، چرخش ایدلوژیک کردند، مردم در یک انتخابات آزاد به آنها پاسخ خواهند داد؛ اگر خاندان پهلوی مال ملت را به جیب زدند، مردم در یک نظام آزاد اجازه مال اندوزی دوباره به آنها نخواهد داد؛ اگر چپ در زمان جنگ سلاح به دست گرفت و مردم بیگناه را به خاک و خون کشیده، ملت اجازهی رهبری به سرکوبگران نمیدهند؛ اگر اسلامگرایان حاکم بخواهند در یک کشور آزاد، انتخابات رقابتی و فرایند قانونی بر اساس قوانین حقوق بشری و بین المللی به صحنه کشورداری برگردند، همین ملت در صورت آزادی رسانه و گفتگوی منطقی میتوانند از بازگشت به دوران استبداد دینی جلوگیری کنند. این اگرها را بر پاییه تخریب گروههای اپوزیسیون از یکدیگر بیان کردم که اگر اینها نادرست باشد، مردم قاضی خواهند شد و در دادگاه آزاد ِ انتخابات آزاد، رقابتی و قانونمند از حرمت گروههای تخریب شده دفاع خواهند کرد.
حالا چرا میخواهیم تخریب و توهین کنیم، رقیب ِ فردای ِ بهار آزادی را از سنگر مبارزه با هدف مشترک، خارج کنیم و به جای همدلی و همراهی در جهت مقصد مشترک یعنی آزادی و برابری، حق حضور و بیان اعتراض با روش مربوط به ایدلوژیشان را از آنها بگیریم؟ آیا به آزادی اعتقاد داریم که این میکنیم؟ آیا در آینده تحمل مخالف را داریم که امروز این گونه کنار یکدیگر نمیایستیم؟ فردا که پیروز باشیم چه بر سر ایدلوژی و جناح مخالف میآوریم؟ بهتر از محمد رضا پهلوی یا روحالله خمینی و یا علی خامنهای؟
در این میان دو بیانیه از جامعه الجیبیتیکوییر ایرانی دیدم: یکی با امضای «جمعی از دگرباشان جوان کارگر، دانشجو و بیکار» و دیگری از سازمان ایرکو. انتشار بیانیه به خودی خود خوب است و از این که دو گروه احساس مسئولیت کردند و نسبت به آنچه در ایران میگذرد، اعلام نگرانی، همدلی و همراهی داشتند خوشحالم. اگرچه انتقادی به بیانیه جمعی از دگرباشان جوان کارگر، دانشجو و بیکار دارم.
اگر با این اشاره کوتاه از این که قلم بیانیه به نظرم ضعیف است بگذرم، مساله پیشنهاد نظام تکثرگرا این جمع را به یک اقلیت جنسی و جنسیتی که در با یک شیوهی مملکتداری کمتر شناخته شده در میان ملت اعلام موجودیت کرده، به یک جمع بسیار کوچک خودش را تقلیل داده. در متن آمده: «سکولاریسم و پلورالیسم از آرمانهای ماست و در نخست حکومت شورایی از پیشنهادات ماست، هستند دوستان دگرباش آشکاری که به عنوان افراد شناخته شده سکولار و معتقد به پلورالیسم میتوانند به این شورای سراسری بپیوندند».
از طرف دیگر نمیدانم در میان آنها کارمندی نبوده یا با توجه به انتشار بیانیه و عطر چپ آن، از قشر کارمند فاکتر گرفتهاند اما میدانم برزگران به همراه کارگران نماد چپ هستند. سخت میشود توجیه برای از قلم انداختن برزگر پیدا کرد. از جمعی که داعیه تکثرگرایی یا آن طور که خودشان اشاره کردند، پلورالیسم دارند، بیشتر از اینها انتظار میرود. اگر جای آنها بودم، امضای جمعی از اقشار مختلف جوانان الجیبیتیکوییر ایران را به عنوان شناسنامه و امضا انتخاب میکردم. عنوانی فراگیر که میتواند به تکثرگرایی کمک و افراد بیشتری را زیر چتر خود جمع کند.
دو روز بعد از انتشار بیانیه جمع ِ جوان ِ کارگر، دانشجو و بیکار، بیانیه ایرکو منتشر شده. به نظرم بیانیهی بجا و درستیست که با یکی دو اشکال کوچک، میشود به عنوان یک نمونهی مسئول و یک دست آن را قلمداد کرد. آنها در بندی نوشتهاند: «با پیگیری دورادور رویدادهای شهرهای ایران، ایرکو نه تنها لبریز سوال است، بلکه با نگرانی تمام تحولات ایران را دنبال میکند». این مسئولیت پذیری که در مقابل اعتراضات زمستان 96 نشان دادند جای تشویق دارد و امیدوارم آنها در مقابل صفحه گزارش مالی در سایتشان نیز مسئول باشند و به زودی پس از گزارش مالی سال 2013، شاهد گزارشهای مالی سالهای پس از آن نیز باشیم.
در پایان آرزو میکنم همهی ما گروهها، اقشار و جمعیتهای مدافع و یا کنشگر در حوزهی الجیبیتیکوییر ایرانی نسبت به زمانه هوشیار باشیم و یک دل و درستکار مطالبهی سنتی ِ ملیمان یعنی آزادی و برابری را به بدست بیاوریم.