شش بند ِ بامدادی

یک

تن‌ات گوهری نایاب بود برایم، چه برداشت کردی از این ذهن؟
دو

اگر برداشتی بد، دور از ذهن‌ام، از گفته‌ام کردی، شاید بهتر است حساسیت‌ات را با تنهاییت، تنها بگذارم.

سه
پیراهن قرمزی دیدم به تن پسری که با ریش کم‌اش منتظر بود اما همزبان و همدل نبود.

چهار

آنقدر خط زیر قصه‌هایم کشیدم که خط کشیدن، اگر سخت، اما آموخته‌ام.

پنج

آمدم برای یک جمله و بعد بروم اما این همه بیشتر از گناه نکرده‌ام بود.

شش

با غم‌هایت درد کشیدم و با شادی‌ات شوق داشتم. زمان، فکر، علاقه، هر چه بود برای تو گذاشتم. اگر برداشت تو از این‌ها به آن رسید که گفتی، شاید بهتر است بگویم بدرود.

1 دیدگاه مال خودتان را بیفزایید

  1. عليرضا می‌گوید:

    سلام.مرسي از اين سايت خوبت.شايد قشنگ باشه بياي يكم پست هارو به سمت و سوي چگونگي ازادي و به ارامش رسيدن گي ها سوق بدي.يكم راجع به پناهجوهاي همجنسگرا صحبت كني و از بقيه بخواي نظر بدن.بياي اون ها رو با هم كه تو تركيه غريب و تنها افتادن با هم اشنا كني و كمكشون كني…منم اگه دوست باشي ميتونم تو اين راه كمكت كنم

    لایک

نگاه شما

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s