کردم

حس الانمه، وقتی کاری که می‌خوای بکنی رو می‌کنی، بعدش خیلی خوشحال می‌شی. در واقع این خوشحالی باعث می‌شه تو هر کاری که نیمه تموم گذاشتی یا رو دستت مونده رو شروع کنی به تموم کردن. الان وقتی پست قبلی رو کردم، خوشحال و شادمان شدم. با خودم گفتم یک بار دیگه بکنم. مثل وقتی که سکس می‌کنم اما آلتم نمی‌خوابه!

مثال بدی بود؟ خوب این نظر توست. وبلاگ جایه که نویسنده‌اش می‌نویسه، بر اساس زندگی و شخصیتش. سکس بخشی از شخصیت منه و تربیت و زیست‌ام و محیط اطراف‌ام باعث میشه ملاحظه‌ای بکنم یا همون خود سانسوری یا راحت باشم.

بذارید موضوع رو کمی باز کنم. وقتی وبلاگ‌نویسی رو شروع کردم 17-16 سالم بود. توی 18 سالگی یک وبلاگ موفق داشتم که توی شهر محل زندگیم مطرح بود و دم ِ انتخابات 88 به عنوان فعال مدنی با 19 سال سن امضا کننده یک بیانیه سیاسی مهم شدم. اون موقع و تو اون وبلاگ هیچ پستی درباره گرایش جنسیم نمی‌ذاشتم و اصلا اشاره‌ای به مسایل جنسی نداشتم. آذر 88 این وبلاگ یعنی هویت درون رو راه‌انداختم و همون ادبیات رو اوایل داشتم اما درباره احساسم حرف می‌زدم و باز اشاره‌ای به سکس یا مسایل جنسی نداشتم. مثلا پست‌های آموزشی درباره ترمولوژی گی‌ها داشتم اما اشاره به سکس خودم نبود. بعدها توی 21 سالگی که گروه دوستانم تغییر کرده بودند و فضای ذهنی‌ام از فرهنگ و هنر به مسایل جنسی و جنسیتی کشیده شده بود، اشاره به سکس می‌کردم، تا جایی که یک داستان اروتیک نوشتم. اون موقع تحت تاثیر مهدی کوتاه هم بودم که خیلی رک می‌نوشت. توی فیسبوکم هم فحش و مطالب درباره سکس پست می‌کردم. بعدها که فعالیتم جدی‌تر شد و یک کار فرهنگی مهم رو با دوستی هدایت و سیاست‌گذاری می‌کردم، به نظرمون رسید برای حفظ چهره مجموعه تحت هدایت‌مون باید کمی با ملاحظه بیشتر بنویسم و برگشتم به زمان ِ زیربیستی، اما این با من موند تا همین امشب که درباره کردن و بیدار بودن آلت نوشتم.

وبلاگ نویسی یک کار ِ شخصیه. به کسی ربطی نداره شما چی و چرا و چطور نوشتید اما وقتی یک کاری در کنار وبلاگتون دارید، دیگه مجبور می‌شید ملاحظه کنید. الان اون کار فرهنگی رو ندارم اما یک جایی مشغولم که با رندی اجازه ندادم منو توی خطوطی قرار بدن -خودم رو هیچ جایی به شکل رسمی کارمند اون مجموعه معرفی نکردم- ولی بازم کسایی مثل ساقی قهرمان برای هدایت من به کاری که دلشون می‌خواست، تلاش کردند اما استقلال خودم رو حفظ کردم. حالا اینا چه فایده که پست‌هایی مثل «ژئوپلتیک ِ جامعه ال‌جی‌بی‌تی‌کیو‌آی‌ای ایرانی» و یا «پی‌جی‌ال‌او یا ایرکو؛ نخستین سازمان کدام است؟» یا «آرشام یا ساقی؛ پناهنده با کدام یکی کار کند؟»، «شش رنگ؛ شبکه آرمانی یا سازمان شادی؟» و… رو حال ِ نوشتنش رو ندارم. این‌ها همه به تنهایی روایت دوره‌های تاریخی و حرف‌های رکی هست که تنها مشکلم برای بیانشون، فرسوده شدن از پناهندگی‌ست.

نگاه شما

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s