دلم تنگه برادر جان

برادر جان نمی‌دونی چه دلتنگم
برادر جان نمی‌دونی چه غمگینم

نمی‌دونی، نمی‌دونی، برادر جان
گرفتار کدوم طلسم و نفرینم
نمی‌دونی چه سخته در به در بودن
مثل طوفان همیشه در سفر بودن

برادر جان، برادر جان، نمی‌دونی
چه تلخه وارث درد پدر بودن
دلم تنگه برادر جان
برادر جان دلم تنگه
دلم تنگه از این روزهای بی‌امید
از این شبگردی‌های خسته و مایوس

از این تکرار بیهوده دلم تنگه
همیشه یک غم و یک درد و یک کابوس
دلم تنگه برادر جان
برادر جان دلم تنگه

دلم خوش نیست، غمگینم برادر جان
از این تکرار بی‌رویا و بی‌لبخند
چه تنهایی غمگینی، که غیر از من
همه خوشبخت و عاشق، عاشق و خرسند
به فردا دلخوشم، شاید که با فردا
طلوع خوب خوشبختی من باشه

شب‌و با رنج تنهایی من سر کن
شاید فردا روز عاشق شدن باشه

دلم تنگه برادر جان
برادر جان دلم تنگه

#ایرج جنتی عطائی

با صدای داریوش گوشید

پی‌نوشت: لطفا این بار بک‌آپ‌ت رو گم نکن.

نگاه شما

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s