آخرین روز از ماه آگوست پنج تصمیم گرفتم که از چند ساعت بعد وقتی وارد سپتامبر شدیم، اجرا کردم. در بعضی از اونها موفق بودم و در بعضی دیگه شکست خوردم.
امروز مهمون داشتم که سیگارشو جا گذاشت، پالمال ِ آبی، همون سیگاری که میکشیدم. بهترین و بزرگترین تصمیم زندگیم دقیقا همین ترک سیگار بود و امروز شیش ماه از تصمیم و آخرین سیگاری که لب زدم میگذره. چند روز پیش در اینستاگرام بهش افتخار کردم. تصویر برای روزی بود که بیشترین تعداد سیگار در یک روز رو کشیدم، که در توییتی همون موقع برای خودم متاسفم شدم. امروز از این موضوع خوشحالم که یک تصمیم بزرگ در زندگیم گرفتم و روی اون ایستادم.

تصمیم دومام زبان خوندن بود، این کار رو به چندین دلیل انجام ندادم. بزرگترین دلیلم نداشتن علاقه بود، مثل یادگرفتن رانندگی و گرفتن گواهینامه. هیچ علاقهای به یادگیری نداشتم اما وقتی تونستم ماشین رو به حرکت در بیارم و گواهینامه رو گرفتم، یکی از تفریحاتم شد. الان بعد از گذشت 6ماه زبانم تا 20 درصد پیشرفت داشته و هرگز کافی نیست اما همین 20درصد بهم کمک کرده تا الان که در آستانه رفتن به کانادا، با علاقه بیشتری پای تنهایی خوندن اون بشینم.
کلا آدم درس خونی نیستم. یادمه به کمک یکی از دوستان زبان فارسی رو پاس کردم. دو روز به اصطلاح بهکوب باهام کار کرد که آخرش با نمره 14 قبول شدم. بدون محرکی مثل اون هیچ وقت نمیتونستم زبان فارسی و باقی درسهام رو پاس کنم. این یکی از ضعفهای زندگیم بوده و توی غرب دیگه شوخی بردار نیست، باید همینجا نقطه قوتش کنم.
تصمیم سوم که عملی نشد ورزش کردن بود. بزرگترین دلیلشم تنبلی بود، حس ورزش کردن نداشتم اما پول هم بیتاثیر نبوده. اگر پول داشتم و باشگاه ثبتنام میکردم، به احتمال زیاد هفتهای سه چهار بار میرفتم و ریتم درستی به زندگیم میدادم اما متاسفانه برای این موضوع خرج نکردم.
تصمیم چهارم خیلی خوب عملی شد، فیلم دیدن. طوری که برای مراسم اسکار امسال، فقط چند فیلم رو ندیدم که یا زیرنویس نداشتند یا در بین سریال و فیلمهایی که میبینم، فرصت تماشای اونها رو پیدا نکردم. در این شش ماه خیلی فیلم دیدم و از این بایت خوشحالم.
اما کتاب خوندن به عنوان پنجمین تصمیم، یک جهش بزرگ بود. از هیچ ِ این سه-چهار سال، که فقط مجله میخوندم، به خوندن کتاب دوباره برگشتم اما اصلا کافی نیست. در این مورد مثل ورزش کردن باید جدیتر باشم و وقتم رو برای اون بذارم.
همهی زندگیم اینها نیست. در این شش ماه، کار کردم و در حوزهی کاریم کتاب، ویدیو و محتوای آموزشی دیدم و خوندم. این بخش بزرگی از زندگیام در این مدت بوده و بخش دیگرش وبلاگ و فعالیتهایی که مربوط به گرایش جنسیم بوده. در پست آخر سال به زندگیم در سال 1393 اشاره میکنم.
نمره ام در این شش ماه به سبکی که در گزارشهام معدل گیری میکردم «چهار» است و این یعنی من تا قبولی فاصله کمی دارم اما از بهترین نمره، خیلی خیلی دورم.
چه خوب شایان، چه خوب که اینقدر سیستماتیک به برنامه هات نگاه کردی و دنبالشون می کنی. حتی همین که اینجا نوشتیشون یعنی هنوز جا نزدی. از همه بیشتر به خاطر ترک سیگار برات خوشحالم.
لایکلایک