دوش گرفتهای تر و تمیز لمیده بر کاناپه چسبیده به رادیاتور خاموشام. الان از استریم سوندکلودام موسیقی توی گوشم گذاشتم و دارم صبح جمعهای خوش رو پشت سر میذارم. این روزا یه خورده ندونم کاری یک نفر رو سخت میگیرم اما باید بگذرم و طوری شل بگیرم که باز مسیر آب ِ گلآلود از زیر رود مانعی برای حرکت رقصان ِ برگ پاییزی نشه.
دیروز یک زن ِ متقاضی نیاز مالی که حالا اسمش رو متکدی میذارن یا گدا، من نمیدونم اما آمده بود درب منزل بنده و تقاضای کمک کرد. نمیخواستم متوجه بشه من خارجیام پس بهش با سر فهموندم که ندارم. البته سر و وضع من گویای نداشتن هست، پلیور چهارساله پاره، تیشرت یعقه آش و لاشی که زیرش پوشیده بودم و شلوارک ِ رنگ و رو رفته. راستی امروز بازم به شلواری فکر کردم که باد ن/ببردش؟! بیخیال، زمان برای من روشن کرده، اینجا هم روشن میکنه.
آره…، داشتم میگفتم…، وقتی اون زن فهمید نماد و نشانههای عامیانهای که بهش نشون دادم به معنی نداشتن یا قصد برای کمک نکردن است ازم معذرت خواهی کرد. وقتی شنیدم میگه «کوصوره ِ باکما» که یعنی کوتاهی من رو نادیده بگیر، میخواستم اون لحظه آب بشم برم زمین. بعد از این که در همون شوک و شک در رو بستم یادم افتاد کفشام بیرون مونده. اون لحظه در دو گانگی شدیدی بودم که کفشای منو نبره، این که معذرت خواهی کرد، نکنه واقعا نیاز مند بود، خوب بره از نهادهای خدمات اجتماعی دولتی و انجیاوهای اجتماعی یا خیریههای کاهش آسیب کمک بگیره و کلی استدلال و مغلطه و توجیح و بهانه. خوب میدونم اینها برای رفع مسئولیت من به عنوان یک شهروند مسئول در جامعه مدنی هست. اگر بحث مدنیت و رفع نیاز اجتماعی رو مد نظر قرار میدم پس باید دستش رو بگیرم و ببرم به این طور نهادی. اگر منابع مالی کافی دارم پس میتونم برم خونش و براش گوشت و مرغ بگیرم. این طور افراد عموما اگر واقعا نیازمند باشند به سختی تغذیه درستی دارند. نمونه اون خود ِ من که دو ماهه گذشته مرغ نگرفتم چون دلم نمیاد پولم رو بدم به گوشت و مرغ بدم.
این هم از بدبختیهای من ِ دیگه، موندم شهروند مسئول در نظام سرمایه باشم یا انقلابی و رادیکال ِ چپ کرده یا بدون هویت سیاسی ادامه بدم، یعنی کسی که الان راه خودش رو داره میره ولی نمیدونه که درسته یا نه اما ازش خوشحاله.
بیخیال، عدس از دیشب رو گازه، برم بزنم به بدن که صبح پیدا شده اما آسمان میبارد.
پیوست به پست: تو بارون که رفتی از سیاوش قمیشی
خارج از پست: چه ترکیب ِ بدی داره این خارج از پست. خوب مگه پینوشت چشه که من از سه سال پیش این طوری پینوشت میذنم. اصلا مگه حتما باید همهی پستهام پینوشت داشته باشن؟ شاید این آخریش باشه.
سلام
خوبی؟
کم پیدایی!؟
مگه رادیات خاموش هم گرم میکنه آدم رو؟!
آخی یعنی اینقدر فقیری 😦
اشکال نداره یکی دو سال دیگه دووم بیار مهاجرتت ک درست بشه امیدوارم وضعیتت بهتر بشه
در واقع الان دوران نون و تره خوردنته!
منم ی جورایی همینطوریم، با این فرق ک واسه من معلوم نیست تهش نون و کره ای در کار باشه!
لایکپسندیده شده توسط 1 نفر
قربونت، ممنون که به یادمی.
والا نون و کره ای در انتظارم نیست مگر این که خودم تلاش کنم. بعد من ترجیح میدم توی ترکیه کم کار کنم و کم هم مصرف کنم. از اجاره و انرژی تا خوراک و پوشاک.
لایکلایک