باید گزارش بدم، از خودم برای خودم در هویت درون، برای ثبت در جایی که یادم باشد من تصمیمی گرفتم که واقعا جدی نبود اما چون در وبلاگم بیان کردم خیلی جدی شد. الان دو ماه شده که سیگار نمیکشم (پنج دهتا، پنجاهتا). درباره زبان دیروز با این که دوشنبه بود و برای هفتهی نهم نبود اما متوجه چرایی نخوندنم شدم. من از تنهایی زبان خوندن میترسم. وقتی توی یک گرامر گیر میکنم و کسی نیست جواب بده، خاطرات بد سراغام میاد و سرخورده و عصبی از گذشته یک گوشه رو میگیرم. خوب این مشکل رو همن هفته باید حل کنم و به خودم قول میدم بعد از نوشتن گزارش هفته بشینم و این هفته رو قوی باشم! (صفر چهارتا، صفرتا). دیگه این هفته ورزش تنبلی بود، هیچ بهانهای براش نمیتونم در نظر بگیرم. برای این هفته با توجه به پولی که دستم اومده میرم و یک دست گرمکن ورزشی برای دویدن صبحگاهی در پارک ِ پاییزی بگیرم. (صفر سهتا، صفرتا). اما احمقانهترین قسمت تصمیمات که اجرایی نمیشوند بخش کتاب خوندن هست که نمیخونم. خوب چتــــــــــــــــــــه؟ همش هم میگم باشه این هفته، خوب ببینم از این دوشنبه که رفت الان چهارشنبه است چکار میکنم. (صفر دوتا، صفرتا). اما فیلم دیدن که این هفته به نسبت هفتههای پیش عقبنشینی داشتیم. باید درباره فیلمهایی که میبینم چیزی بنویسم اما این تنبلی واقعا نادرسته. (هفت یکتا، هفتتا). در مجموع پنجاه و هفت تقسیم بر پونزده، سه و هشت میگیرم. امیدوارم بتونم به چیزهای خیلی خوبی عادت کنم.
پیوست به پست: پست ِ تصمیمات لحظهی 14: الان (14)
خارج از پست: ممنونم که کنار بیان ِ لحظهها، تصمیمات و خاطراتام هستید. ممنون برای فیوها و کامنتها :* ❤
این سیگار نکشیدنه احتمالا یکی از بهترین تصمیمات زندگیت هم باشه، البته اگه مستدام باشه!
خواهش میکنم! 😛
لایکپسندیده شده توسط 1 نفر
دیشب خواب دیدم دارم میکشم 😀
امیدوارم خواب شتری باشه
لایکلایک