یعضیها هوای همتیمیها رو دارن ولی بعضیها میخوان همهی گلها رو خودشون بزنن. این طور وقتها ممکنه همتیمیها باهم قرار بذارن تا به همتیمیه تکروشون پاس ندن. این روند اگه از طرف فرد ِ تکرو اصلاح نشه و همتیمیها زود نبخشن یا روند اصلاحی رو قدر ندونن، درنهایت ممکنه باعث جدایی فرد از تیم بشه. کم نبودن سازمانها و گروههایی که مدیران تک رویی داشتن و گروه اونها رو کنار گذاشته، اما ممکنه یک ارگانی باشه که مدیر همه رو کنار بذاره و خودش یکه و تنها سازمان رو به جایی برسونه. مدیر میتونه با استفاده از نیروی داوطلب در هر دورهای اون ارگان رو به تنهایی اداره کنه. این هوش بالای مدیریت میخواد که یک شبکه اجتماعی حامی درست کنی تا برخلاف مدیر قبلی از تو حمایت گستردهای بشه، نیروهای داوطلبی رو به خدمت بگیری که رایگان با نهایت وفاداری برات کار کنن و کارها به اسم خودت تموم بشه.
وقتی فعالین مستقل انسجامی نداشته باشن، این طور مدیر باهوشی ردپایی به جا میگذاره که کسی نمیتونه با اون رقابت کنه. حتی این مدیر میتونه هوادارن و فعالین مستقل رو به جون رقباش بندازه. مدیر شاید با مظلومنمایی و فشار عاطفی به کمک همون نیروی مستقل، کاری کنه که برای تک روی سابق حریمی مشخص بشه و فرد تک رو مجبور باشه اون را حفظ کنه، این حریم با یارکشی هر کدوم از طرفین بزرگ و کوچک میشه. آدم ِ باهوش که رقبا رو کنار زده، نیروهای داوطلب زیادی رو در حوزههای مختلف طوری به کار میگیره که در صورت جدایی به سمت رقیب نرون. این باعث میشه وقتی تاریخ مصرف نیروی کاری برای ارگان مطبوع تموم شه، دیگه نیروی داوطلب ِ جدا شده خطری نداشته باشه، خطری مثل احیا شدن تو یک ارگان دیگه.
نظر قطعی ندارم اما این پست میتونه دستگرمی خوبی برای نقد جدی و به امید خدا منصفانهی سازمانهای الجیبیتی ایرانی بشه. نیما این کار رو شروع کرده ولی من نتونستم پستهای نیما شاهد رو درست و حسابی دنبال کنم اما اینجا برای قدم یکم از خودم میخوام و انتظار دارم به شکل جدی این پستها رو بخونم.
پیوست به پست: پیوند سیزده بخش از مجموعه مقالات «وضعیت سیاسی کوییرها در ایران» به قلم نیما شاهد:
خارج از پست: وقتی به دنبال یافتن مجموعه مقالات نیما در فیسبوکاش بودم برای او کامنت گذاشتم چرا در ایستگاه سیزدهم متوقف مانده. او از من خواست بنویسم و این انگیزهام را دو چندان کرد. فکر میکنم از آخر نوامبر شروع به نوشتن کنم.