با نهایت شادی و رضایت اعتراف میکنم در حال از دست دادن ویژگی دلسوزی در عرصههای مختلف هستم. دیگه خودم رو برای مسیری که اشتباه هست جلو نمیندازم و اصول اخلاقیم تغییر کرده. تلاشام برای جلوگیری از به خطر افتادن افراد و یا گروهها در حد یک تذکر ِ خفیف پایین اومده.
همین طور اعتراف میکنم این روزها به خاطر عدم کنترل یک مساله از خودم خیلی ناراضی هستم. یک موضوع رو رها کردم به حال خودش و هنوز مداخله عملی نکردم. این موضوع به زندگی خودم بر میگرده و البته همین امروز برای خودم یک ددلاین تعیین کردم تا به این بیتصمیمی کوتاه پایان بدم. بیتصمیمیام از جایی اومده که چندوقتیه چیزی رو کنترل نکردم.
اعتراف میکنم بابت انجام ندادن قرارهای لحظه چهارده از خودم خیلی خیلی خیلی ناراضی هستم. دوست دارم هر چه سریعتر به ریتم دو هفتهی اول برگردم اما از این که دست به آپ کردنم بهتر شده هم خوشحالم، این رو مدیون همین گزارشها میدونم.
اعتراف میکنم داره از خروج کردنم خوشم میاد. من هنوز عاشق وطنم هستم و دلتنگ همون آب و خاک اما مسیر تازهای که دنبالهی عشق رفتن به اینجام رسوند باعث شده آیندهی بهتری پیدا کنم. دوست دارم تو این بند تاکید کنم: عشق به معنی معشوق نیست. میخوام کمی بیشتر توضیح بدم: ممکنه معشوق ما کامل نباشه یا پشت چند ویژگی از اصل ِ اخلاق ِ غیراخلاقیش چشم بپوشیم اما این به خاطر معشوق نیست بلکه به خاطر خود ِ عشق هست.
پیوست به پست: ندارد.
خارج از پست: اعترافات یلدا سرجای خودش هست!