بچه که بودم توی تلویزیون یک دسته ساز میدیدم که بعضی وقتها تو کادر میاومد، بعدا فهمیدم دو تاره. میدیدم پیری دستش رو کنار گوشش میذاشت و با یک لهجه خاصی ترانه میخوند، بعدا فهمیدم اون لباس و لهجه برای شمال شرق کشورمه. وقتی کمی بزرگتر شدم، شاید هشت ساله، خواهرم شروع به یادگیری سه تار کرد. من فکر میکردم اون دستهی سه تار بوده اما دوباره که توی تلویزیون اون پیرمرد رو دیدم فهمیدم اون دستهی دو تار هست و این ساز در اون نواحی مثل کمانچه در مناطق من میمونه. بازم که بزرگتر شدم متوجه شدم اون پیرمرد اسمش غلامعلی پورعطاییست. دیروز غلامعلی پورعطایی فوت کرد اما یادگاریهای بزرگی برای ما به جا گذاشت. مثل یادگاری که ما از قمر، بدیعی، مرضیه، هایده و… داریم. چقدر خوبه حسرت نشنیدن صدای عارف در برابر بزرگهایی مثل پورعطایی در دلمون نموند.
پورعطایی یک نماد بزرگ و ویژه از موسیقی نواحیست و بزرگان بسیاری در این بخش فعالیت داشتند که من اونها رو نمیشناسم اما از استاد پورعطایی ممنونم که با نوایی، از من چرا رنجیدهای و اجراهای بسیار زیبایی که داشته کسی مثل من رو با موسیقی نواحی ایران آشنا کرده.
پیوست به پست: تک نوازی از من چرا رنجیدهای در دقیقهی 1:30
خارج از پست: خیلی دوست دارم فرصت بشه و یک پست برای کوبانی بنویسم.