یک زمانی این طوری پست می نوشتم :))
البته همون زمان پستهای خوبی نوشتم که هنوز از گوگل میان سراغ اونها و حتی همخونم میگه همون موقعها خونده، ولی خوب این جوری هم مینوشتم. 😀
دارم تگ و دستههای وبلاگم رو منظم میکنم اینه که بازم مرور خاطارات هست. یادش بخیر سینا، چقدر احمق بودم، هنوز هم کمی هستم.
تو را با چشمان خیسم تصویر می کنم
آن هنگام که نور آبیپخش صورتت شده
و تو در آرامشی
تا سحر نور زرد خود را
بر تمام پیکرت هدیه کند
بیش از پیش دوستت دارم
اما دیگر چون برادر
وتو برای پاکی
بازدید از نوشته اصلی 29 واژه دیگر