یک دردهایی هست که آدم نمیتونه به هر کسی بگه. یادمه آخرین دفعه که برای یکی از صمیمترین و نزدیکترین دوستام درباره یک موضوع حساس، حداقل برای خودم، درد و دل کردم، طرف با برخورد خیلی زنندهای جواب اعتمادم رو داد.
من غصه دیگران رو میخورم، دیگرانی که برام عزیز هستند. وقتی یک عزیزی بر اساس حماقت خودش کار اشتباهی میکنه یا در وضعیت بدی قرار میگیره، یک نفر دیگه ممکنه با شنیدن این موضوع با بیملاحظهگی درباره اون فرد قضاوت بکنه و از جملات بدی استفاده کنه. چطور توضیح بدم که روشنتر بشه؟ تصور کنید دایی آدم یک اشتباهی تو زندگیش میکنه و تو ناراحت اون هستی، بعد برای یک دوستی تعریف میکنی اما اون دوست به جای همدردی و یا حتی…، حتی سکوت در مقابل اون، حرف زشت با بار منفی درباره داییت میگه. بعد میبینی وقتی بهترین دوستت که از نظر تو و تمام اطرافیان ِ خودت و خودش آدم بافرهنگ و با شخصیتی شناخته میشه این طوری قضاوت میکنه و درباره عزیزانت از این ادبیات استفاده میکنه، وای به حال دیگران. اینجوری اصلا دیگه درباره اشتباه کسایی که دوستشون داری صحبت نمیکنی.
الان دوست دارم کسی تو زندگیم باشه تا از رنجی که میبرم براش تعریف کنم، از این که غصه چندتا از عزیزانم رو میخورم. کسی که قضاوت نکنه، توهین نکنه، فقط گوش بده. یک آدم درست که به حرف من گوش بده نبوده و نیست. مجبورم بازم دستم رو به قلمام بگیرم و کاغذ سفید رو سیاه ِ دردم کنم. نوشتن…، نوشتن…، هرچقدر هم بد باشه و بلد نباشم اما این کار بهم آرامش میده، حتی راهحل میده، مثل همین الان. الان که اینها رو نوشتم هم آروم شدم و هم اینکه یادم افتاد کافیه از دردام به دفترام بگم، دفتر ِ دردام.
پیوست به پست:
درد
هر روز با من بیدار میشود
با من مسواک میزند
لباس میپوشد
موهایش را شانه میکشد
و از خانه بیرون میآید
درد
هر روز
با من
به میلهی اتوبوس میآویزد
از خیابان رد میشود
نگاهش را از پنجرهها میدزدد
و خود را روی صندلی پهن میکند
درد
هر روز
با من
خسته میشود
وسایلش را توی کیف میریزد
و پشت میز کافهای میخزد
تا سیگاری آتش بزند
و چای بنوشد
درد
هر شب
کلید میاندازد
و به خانهی من میآید
تا شام بخورد
برهنه شود
و با من بخوابد
درد
نام دیگر من نیست؛
همزاد من نیست؛
درد،
من است.
قیصر امین پور
خارج از پست: همین طور که من، آدمهای اطراف هم چیزهایی ممکنه در طول مسیر زندگی بگن و یا کارهایی بکنند که تو ذهن آدم بمونه اما تا زمانی که ازشون متنفر نشدی یادت نیاد.
کاغذ سفید و قلم سیاه (یا نسخه ی الکترونیکیش تکست ادیتور و کیبورد) واسه منم خیلی وقته که تنها همدمه!
خوبیش اینه که آدم رو خالی میکنه.
لایکپسندیده شده توسط 1 نفر