گاهی پیش میاد چیزی رو میگم و شبیه این پند قدیمی واکنش میگیرم: «تو که لالایی بلدی چرا خوابت نمیگیره». وقتی موردی میبینم و برای بهبود به حالت نقد بیانش میکنم ممکنه فرد دنبال حمله و تهاجم به سمتام تلاش کنه تا شاید عیب مطرح شده رو از خودش دور کنه. در برخی از موارد اونها با لجبازی به رفتار اشتباهشون ادامه میدن. مثلا اگر به دوست بدقولی نسبت به دیر اومدن به قرارهاش اعتراض کنم، در صورتی که یک مورد بدقولی ازم تو صندوقچه تاریخ پیدا کرد سریع بیان میکنه و اگر نه ممکنه با برخورد تندی بگه: «خودت چی، فکر کردی خیلی خوش قولی؟». عموما جواب من در چنین شرایطی اینه که: «تمام تلاشم رو کردم و عموما بهش توجه دارم». بعد با یک پوزخند که نشانهی نگاه از بالا به پایین هست، اگر از اونجا دور نشه، احتمالا بحث رو عوض میکنه.
تو زندگیم سعی کردم به صدای دوست و دشمن گوش بدهم تا اگر نکتهای برای بهتر شدن وجود داره اون رو بیرون بکشم و ازش تو زندگیم استفاده کنم. چقدر از این نکتهها استفاده کردم برام انقدر مهم نیست نسبت به این که بدون پیش قضاوت و غرور پای نقد و شاید حتی هتاکی که بهم شده بشینم و با آرامش گوش بدم. به نظرم این که چه کسی داره چه چیزی رو میگه خیلی مهم نیست، مهم اینه که آیا محتوای اون حرف به درد زندگی ما میخوره یا نه؟ اگر بتونیم این طور گوش بدیم، شاید بتونیم به حرف بقیه آدمها با کمترین پیش قضاوت و به دور از غرور کاذب گوش بدیم.
پیوست به پست: ترانه خودخواهی از گیتی
خارج از پست: یک دست و رویی رو سر هویت درون کشیدم اما هنوز دستهها و برچستها رو درست نکردم. از این بیشتر باید از هویت درون بخونید، بشنوید و ایشالا بینید!
نظرم از نظرت دوره!
ب نظرم گاهی اینم مهمه که کی چی میگه، مثلا کسایی که از بیان حقیقت به نفع خودشون سوء استفاده می کنند خیلی قابل احترام نیستند
لایکپسندیده شده توسط 1 نفر
خوب چی داره میگه؟ آیا حرفی که میزنه به نفع ما هست یا نه؟ حتی اگر اونم ببره بازم اشکالی نداره، میشه برد-برد!
لایکلایک