موفقترین تصمیمی که در این این هفته داشتم دربارهی سیگار و تماشای فیلم بود. در این هفته اگرچه گاهی دوست داشتم سیگار بکشم اما بیشتر از حسرت نکشیدن، بابت ترک اون خوشحال بودم. شاید یک لحظههایی پشیمون میشدم که قرار گذاشتم هرگز لب به سیگار نزنم اما بعد به سالهای دور فکر میکردم که علت تصمیم و سختی اون رو با خودم مرور میکنم، اون وقت به خودم امیدوار میشم و در اون دوران هم یک کاری رو با قدرت شروع میکنم.
در این هفته نه فیلم دیدم و تصمیم گرفتم در قالب پستی با عنوان تماشا در تبعید، احساس و درونیاتام رو نسبت به اونها بیان کنم. برای این که بتونم گزینههای خوبی برای تماشای فیلم داشته باشم از دوستان فیسبوکی خواستم چند فیلم معرفی کنند تا با تماشای اونها خودم رو برای تماشای فیلمهایی که سالهاست برنامه دارم ببینمشون آماده کنم. مثلا فیلمهای تروفو رو کامل ندیدم یا از گدار هیچی ندیدم. من حتی هنوز توت فرنگیهای وحشی رو ندیدم. باید فیلمهای برگمان و برسون رو کامل ببینم و دوست دارم هر هفت فیلم تارکفسکی رو دوباره تماشا کنم. نام فیلمهایی که این هفته دیدم:
Inception, Cloud Atlas, Fading Gigolo, Free Fall (Freier Fall), Gravity, Noah, The Heat, The Normal Heart, Shame.
اما یکی از مهمترین کارهایی که باید در این مدت باقی مانده در فرار نکبتبار پناهندگیام بکنم، خواندن زبان هست. قرار بود 21ساعت زبان بخونم اما متاسفانه بین 12 تا 14ساعت خوندم، یعنی حدودا روزی 2ساعت. علتاش هم شروع نکردن فاز دوم بود. چند ماه پیش یکی از دوستان به خواست من لطف کرد و داوطلب شد تا روی کتاب تاپ ناچ زبان انگلیسی رو به من یاد بده اما بعدا به دلایلی که دقیقا بحث نکردیم این روند متوقف شد. من از روی همون کتاب دوباره شروع کردم و این هفته دقیقا روی همون برنامهای که ریخته بودم 4یونیت رو دوره کردم. از اینجا به بعد درسهایی هست که خودم پله به پله جلو میرم. برای لغات هم خیلیها 504 رو پیشنهاد دادن ولی وقتی کتاب رو دانلود کردم دیدم فقط کلمه است. اگر کلمه در چند جمله به کار بره و من جمله رو بخونم اون وقت اون کلمه بهتر تو ذهنم میمونه، برای همین دنبال یک آموزش لغات به صورت تصویری رفتم و یک کتاب هفت جلدی دانلود کردم. در این کتاب ضمن اینکه لغات به صورت تصویری آموزش داده میشه، ده پاراگراف درباره واژهها توضبح میده. شاید این هفته از اون شروع کنم اما تلاش خودم رو میکنم تا روزی 3 ساعت رو حتما بخونم.
دو تصمیم بعدی کاملا شکست خورد. قرار بود هفتهای 5ساعت ورزش کنم و 10ساعت کتاب بخونم. کتاب ناطور دشت سلینجر رو خیلی دوست دارم و استادهای داستان نویسیم برای خوندش خیلی تاکید میکردند و از این رمان تو درساشون مثال میزدند اما هیچ وقت نتونستم بخونمش. این هفته اون رو دانلود کردم اما خیلی وقت هست نتونستم کتابی بخونم. برای همین چند وقتی حس میکنم حتی چیزهایی که قبلا هم بلد بودم از یاد بردم و خیلی کمتر از قبل میدونم. کتاب خوندن هم اعتماد به نفسام رو بر میگردونه و هم کلی دانستنی به ذهنام میاره.
اما ورزش نکردن که دقیقا نقطهی مقابل سیگار کشیدن هست، تصمیمی بود که خیلی قبلتر آماده بودم تا با شروع شدن سپتامبر به شکل جدی از سر بگیرم. علت ورزش نکردن یک دلیل نگران کننده است. دو هفته پیش در یک اتفاق زانوی من آسیب دید و در این 2 هفته خوب نشده. هنوز ورم داره، دست میزنم یک نقطهاش داغ هست و در هر حالی که پام قرار میگیره درد داره. مجبورم این هفته دکتر برم و با زبان فارسی ویزیت دکتر ترک بشم. این مهمترین چالش هفته آیندهام هست.
دوست دارم هر هفته به عملکرد خودم امتیاز بدم. اگر سیگار نکشیدن 5واحدی، زبان خوندن 4واحدی، ورزش کردن 3واحدی، کتاب خوندن 2 واحدی و فیلم دیدن 1 واحدی باشه، از سیگار 10 نمره، از زبان 6نمره، این هفته ورزش رو حذف میکنم، کتاب صفر میگیرم و فیلم که ماشلا هر هفته باید بالای ده بگیرم، همون 10 نمره به خودم بدم…، 7 از 10 نمره میگیرم که نمرهی خوبیه.
پیوست به پست: پست ِ تصمیمات لحظهی 14: الان (14)
خارج از پست: یکی از بزرگترین مشکلات من عادت کردن به دردهام هست، چه اونهایی که تو تنام هست و چه اونهایی که توی روحام میکشم. امیدوارم زانوم نیاز به جراحی نداشته باشه.