رابطهها، چه بپرسیم «تا کی؟» چه از ته قلب شاد باشیم از شادی همان لحظهی یک الجیبیتی، ارزش احترام دارند. عقیده دارم در رابطه با رابطهها بهتر است نظر نخواهیم و آنچه که فکر میکنیم درست است را انجام دهیم زیرا شناخت ما از فرد است که یک رابطه را میسازد. شناخت سایر افراد از دیگران، شناخت آنهاست و وقتی تلاش به شناختن کسی میکنیم، شناختی پیدا میکنیم که با معیارهایمان برای برقراری رابطه همخوانی دارد.
از نظر دادن پرهیز کردم مگر دوستان بسیار نزدیک که نظر دادن به ویژه آنچه که خوب بلدم، منتقدانه نظر دادن به بهبود وضعیت آنها کمک میکند. حتی غیر منصفانهترین نظر نیز میتواند ایدهای برای بهتر شدن باشد، مثلا تحمل نقدی که جفاست.
انسانها تغییر میکنند و شناخت ما عموما شناخت کافی نیست و شناخت ناکفی از انسانهایی که تحت تاثیر فرد یا افراد قرار میگیرند و در هر فصلی تغییر میکنند تقریبا به پیشبینی نادرستی میرسد. انسان، این موجود پیچیده، به دنبال تکامل است اما وقتی راه کمال گم میشود، در کوچه پس کوچههای انحراف دوستان نابابی را مییابد که در کمترین زمان به رنگ آنها در آمده.
دوستی گفت: «همچین رابطهاشون هم بمونی نیست». نه کسی نظر خواست و نه ما در رابطه آنها درجه یک بودیم، چرا باید در رابطه با دیگران نظر بدهیم؟ عموما از روابط اقلیتی دفاع کردم چرا که حسد ِ حسرتخوران از عمدهترین دلایل شکست روابط ما بوده. ای کاش اگر رابطهای شکل بگیرد، آرزوی ادامهدار بودن برایش کنیم و جز مهر و خوبی که انرژی مثبتی برگشته به خودمان است، در مقابل روابط ِ ما ستم دیدههای دنیای هموفوب نداشته باشیم. ای کاش اگر دور هم جمع میشویم، به جای تحلیل ادامهی روابط دیگران، برای رابطههای اقلیتی آرزوی موفقیت کنیم و با تمرکز به زندگی خودمان به سمت پیشرفت و موفقیت شخصی حرکت کنیم.
پیوست به پست: کاور ترانهی بهشت
خارج از پست: پایان یک بلاتکلیفی و آغاز یک آشوب ِ جدید!