راه رفتن در مستی

دیشب مست ِ مست از خونه دوستم تا خونه‌ی خودم قدم زدم. بهترین قسمتش وقتی بود که از پارک رد شدم و باد و قطراه‌های تیز روی صورتم سوزن می‌زد. حس خوبی که تا حالا تجربه نکرده بودم. خیلی وقت بود ودکا و جوجه نزده بودم که با قلیون آخر شب‌یش دیگه محشر شد. 

دیشب شخصیت یکی از دوستان رو قوی‌تر از اون چیزی که تو این مدت فکر می‌کردم دیدم. مسئولیت پذیری و مشارکت بالا در کمک به برگذاری میهمانی با توجه به شرایطش که مست نبود واقعا قابل تقدیر بود. پختگی ِیک مرد 30 ساله رو اون شب به من نشون داد و باز منو برای 5 سال دیگه‌ام که 30 ساله می‌شم آماده کرد. هنوز خیلی تا اون روزها باقی مونده اما چند وقته دارم با خودم فکر می‌کنم اگر 30 سالم شد باید چه پختگی در من باشه که در 24-25 سالگی همراهم نیست. دیشب فقط به خودم فکر کردم و با خودم مست ِ مست خیابان‌ها رو پیچیدم.

پیوست به پست: پست فیسبوکی دیشبم که نمی‌دانم در چه قالبی از نوشتار است:

پاهای سست و زبان سر
یکی تنها می‌رود به سوی خانه، یکی گیج به عبور احمقانه
تیزی آرام ِ قطره‌های نا شناخته
ظن نادرست به پرواز یک پروانه
کنار گذاشتن ِ کیس مناسب برای گور خالی
معرفت ِ عبور از یک گزینه‌ی مناسب
و شات‌های پیاپی ِ یک شیشه
به یاد حسن
پژمان
و خاطراتی پر از ترانه

سلام ای مسئولیت ِ آگاهانه
درود ای مستی ِ هوشیارانه

 

خارج از پست: آرام آرام موج ها عقب می‌نشینند و فلات قاره‌ای که خراشیدی از بین میرود. فرصت برای دوباره خندیدن کم است.

نگاه شما

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s