وقتی هنوز هم نمیفهمی حتی منشا ایدلوژیهای خوبت را، وقتی نمیفهمی چقدر افراد و محیط روی تو تاثیر میگذارند و سعی میکنی به جای تعقل در چنین نقدی اتهام ِ اتهامافکنی به منتقد وارد کنی، وقتی مریضی و در فاز مانیا معنی پرکردن تنهایی با یک «دلقک» را «ایثار» مینامی، آن وقت است که باید یاد پسری بیافتی که در ایران جایش گذاشتی و یاد پسری که وقتی بیتابت بود، بیتابترش کردی تا خواهرش را به شوق تو نبیند.
آری ما در مقابل تصمیمهایمان مسئولیم اما به مقدار خردمان و مسئولیم افراد را در موقعیتهای سخت قرار ندهیم. مثلا برای یک چتر، در تهدید به تغییر رفتار فرد را به حبس سکوت نیندازیم و یا قرار بستن پنجره را با لجاجت و پرخاش نشکنیم، که اینها هرگز مهربانی نیست. همان طور که مسئولیم ابراز علاقه به افرادی که دوستمان ندارند نکنیم، همان طور که مسئولیم خواست نامشروع از افرادی که دوستشان داریم نداشته باشیم، مسئولیم فشار عاطفی، از روی تنهایی، به کسانی که میدانیم پروانهوار دوستمان دارد وارد نکنیم. اگر فردی خرد نداشته باشد نمیشود خردهای به او گرفت اما کسی که انتظار از او داریم تا مسئول باشد چرا از ما میخواهد که زودتر بیاییم در حالی که شنیده است: «عاشقتم اما دنبال رابطه با تو نیستم».
پیوست به پست: – تو نسبت به من بدبین شده بودی.
تاریخ آن «شر» هایت را چک کن. شاید همه چیز زمانی تغییر کرد که ترسیدی این ریسمان تازه رابطه در اوج تنهاییات به دلیل حضور ِ همیشه همراهم پاره شود. همان موقع بود که با سیاست همیشگیات ریسمان مرا بریدی و به پرتگاهی پرتابم کردی که روزی ممکن است در انتظارت باشد اما چه سخت که همچون بار قبل دیگر کنارت نیستم تا با هم چیپس و پنیر بخوریم.
خارج از پست: این زخم که درد میکند هنوز، از بستن ِ درهای خـِـرَد بر شاهراه احساس، جراحت دیده است. ممنونم که حرامزادهام را کورتاژ کردی، به درداش میارزد.