یکی از سالمترین و بهترین انسانهایی که در عمرم دیدم ژوبین رهاست. اگر مایلید بدونید چرا، لطفا این پست رو تا آخر بخونید. پشت تلفن بهم گفت تو خیلی احساسی تصمیم گرفتی، جوگیر شدی و یک چیز دیگه که یادم نمیاد. روی جوگیر شدن زوم کردم و گفتم میشه توضیح بدی چطور میگی من جوگیر…
ماه: فوریه 2014
بد سوختم
پروانه گمان میکرد شعله ای که دور آن می چرخد از شمع است. او سوخت و خاکستراش دانست شعله از زباله بود. خاکستراش که باید زر میشد، لجن شد. پیوست به پست: رنگین کمان چند دقیقه آمد و رفت خارج از پست: حروم زاده ام رو شخصا کورتاژ کردم.
مراقباش باش
مادر جوان که از تربیت فرزند کم میدانست، دست فرزندش را گرفت و کشید کنار تا به پدر بچه بگوید: تو دیگر قابل اعتماد نیستی. پدر جوان که اعتماد را نیز به مادر ِ بدبین ِ فرزندش آموزش داده بود لبخندی زد و گفت: «من تو را طوری تربیت کردم که تنهایی فرزندمان را بزرگ…
نوروز من، بهار او، الهه تو
منتظرت هستم تا بیایی و طراوتی به زندگی ما بدهی، به من، به عشقت. تو تحویل سالی هستی که همیشه برایم بهار خواهد ماند. آغاز سالی که نیکو میشود. فرقی نمیکند چند کیلومتریام اروتیکگرایی عاشق پندار باشد یا اطرافم لبخندهای مصنوعی و رفتارهای ساختگی، تو که باشی من فقط لبخند میزنم. حتی دیگر دلم دریا…
الان (7)
ساعت 2 و 13 دقیقه است و وارد 15 فوریه شدیم. 25 بهمن هم بدون سر و صدا گذشت و هنوز مردی که برای ما هزینه داد، همراه همسرش در خانهاش زندانی است. خدا رو شکر شرایط حصر کروبی به حصر خانگی برگشته و حداقل در منزل خودش زندانی است. آنقدر بیتفاوتیها زیاده در کشور…
هر روز «آسمان»ی که نمیبینم
وقتی تصویر جلد شماره یکم از دورهی جدید هفتهنامه آسمان را که روی دکه دیدم، با خودم گفتم، کار قوچانی است. اگر چه تصویر دست مهدوی کنی دور گردن احمد جنتی و رشد هفتهنامههایی از جنس شهروند امروز در بین راستیها شک را به این سمت میبرد که شاید این هفتهنامه برای دست راستیهاست اما…