اعترافات یلدای 92

  1. اعتراف می‌کنم هر سال اعترافاتی برای گفتن داشتم که آنها را نگفتم. اعترافاتی که «گره» خورده بود به دیگران و دیگر اعتراف یک شخص نبود تا بیان کنم اما اعتراف من نیز بود که شاید باید بیان می‌کردم. برای این از همه معذرت می‌خواهم و خواهش می‌کنم من را بخاطر تمام اعتراف‌هایی که داشتم و نکردم ببخشید.
  2. اعتراف میکنم این روزها و ماه‌ها یک دروغ‌گوی کثیفم. کسی که زندگی‌اش روی دروغ گفتن به دیگران می‌گذره در حالی که برای راست گفتن تا دیروز مبارزه می‌کردم. ارزش راستگویی رو یک وظیفه انسانی می‌دونستم و نه یک برتری اخلاقی. از نظر من هنوز راستگویی و به اصلاح بی‌شیله‌پیله بودن یک ضرورت انسانی است. از خدا می‌خوام در درجه‌ی اول توان عبور از این فصل تاریک زندگیم رو به من بده و در نهایت به سرعت این دوره‌ی خودخواسته و سیاه رو از سر من بگذارنه.
  3. دوست دارم با چند تا از دوستان قدیمی ارتباط بگیرم اما شرایط‌ام به شکلی‌ست که چنین امکانی ندارم. دوست دارم رابطه‌ام با این دوستان مانند روزهای گذشته باشد اما یک خصلت بد در آنها و رفتن مسیر نادرستی از من شرایطم رو به شکلی رقم زده که نمی‌توانم خودم باشم. همین جا تاکید میکنم: لعنت بر کسی که خودش را برای رفیق‌اش می‌گیرد، لعنت بر کسی که معرفت را از یاد می‌برد، لعنت بر کسی که خواست پسر یا دختری باحال و مهربان را برای برقرای ارتباط ناکام می‌گذارد و لعنت بر من، من ِ بی‌معرفت که نمی‌توانم به چند دوست زنگ بزنم و فقط و فقط و فقط احوال آنها را بپرسم.
  4. اعتراف می‌کنم نسبت به بعضی از رفتارهای گذشته‌ام بیزارم و دوست دارم به گذشته برگردم و آنها را تغییر دهم. به خاطر هیجانات رفتاری که به من منتقل شد یا به اصلاح «جوگیر» شدم رفتارهایی کردم که در برخی مواقع آسیب‌هایی به افراد رسید. البته می‌توانم بگویم هیجانات منابع به اصلاح «جودهنده» را در برخی مواقع کنترل کردم و شاید این بخشی از آسیب‌ها را جبران کرده باشد اما وای به روزی که آسیبی به کسی برسانی که جبران ناپذیر باشد.
  5. اعتراف میکنم دوست دارم نبخشم، برای قلب شکسته‌ام، برای روح درد کشیده‌ام، برای خیسی بالشتم، برای دل ِ تنگ‌ام، برای همه‌ی سختی‌هایی که لیاقتم نبود و کشیدم دوست دارم نبخشم، نفرین کنم، فحش بدهم، کتک بزنم، به قتل برسانم و خودم را پس از آن از بین ببرم. ای‌کاش می‌توانستم نبخشم و همه‌ی این‌ها را بکنم.

همه‌ی وبلاگ‌نویسان دگرباش را به این بازی ِ قدیمی وبلاگی دعوت می‌کنم. 5 اعتراف بکنید که در طول یک سال اخیر جایی نگفته‌اید و پس از آن پنج نفر را دعوت کنید.

پیوست به پست: مست بگو، راست بگو، تا شب یلداست بگو

http://www.radiojavan.com/mp3s/mp3/Mazyar-Fallahi-Yalda

خارج از پست: اگر زنده موندم سال آینده پنج اعتراف خیلی بزرگ می‌کنم.

3 دیدگاه مال خودتان را بیفزایید

  1. Maahan می‌گوید:

    من کلی اعتراف دارم. ولی نمی‌تونم بکنم.

    لایک

  2. Ar Az می‌گوید:

    منم همینطور. نمی شه اعتراف کرد بابا! 😀

    لایک

نگاه شما

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s