آکیسمت در قسمت پنجم مانده و محدودیتهای زمانی و نتی اجازه نوشتن و انتشار قسمت ششم را نمیدهد. در این چند روز فرصت و یا امکان سر زدن به فیسبوکم را نداشتم. حال من خوب است اما بیش از آنکه نگران خودم و آیندهام باشم، نگران دو عشقام هستم. دو عشقی که بین آنها یک کدام را انتخاب کردم تا تنهایش نگذارم. این حس از نیاز درونی و احساسیام بیرون میآید. بله، هنوز هم اعتقاد دارم «همه چیز خودخواهی است» و دقیقا به همین دلیل من در این تنگنا انتخاب کردم با عشقی باشم که حضورم کنارش هم آرامش است برای من و هم لذت است برای کنارش بودن. مساله مهم برای عشق حقیقی ایثار است. بله، هنوز هم اعتقاد دارم «عشق در گرو ایثار است» و ایثار و خودخواهی دو موضوع متضاد یکدیگر هستند. اما از آنجایی که همه چیز حتی نسبی گرایی، نسبی است، در کمترین زمان خودخواهی ایثار میکنیم و در کمترین ایثار خودخواهی داریم. جایی که خودخواهی ما بدون ایثار است به نظرم آنجایی است که خودکامگی میکنیم و صرفا منافع خودمان را بر منافع شخص ترجیح میدهیم. نمودش در عشق جایی است که میگوییم: نرو چرا که رفتنت من را تنها میگذارد، اما عذاب ماندن عشق را درنظر نمیگیریم. در مقابل ایثار میکنیم و میگوییم برو تا در دوری از من-محیط به آرامشی که میخواهی برسی. و اینجا ما به خاطر آرامش عشق که میل خود است تن به ایثاری از روی میل خود میدهیم.
پیوست به پست: ندارد
خارج از پست: حتی این پست هم قطعی نیست
عشق تابع نيازه…همه چيز خودخواهيست و عشق هم از اين مقوله مستثني نيست…شايد تنها عشق بين روابط مادر و فرزندي كه باز اونم از نياز متقابل مياد رو عشق توام با ايثار دونست كه از ژن و ارث گرفته تا همون نياز در به وجود اومدنش نقش دارن…پس با قسمت اول حرفت كه همه چيز خودخواهيست موافقم….
اما مورد دوم…عشق حتي اگر به قول تو در گرو ايثار هم باشه بازم باز هم با مقوله ي خودخواهي متضاد نيست…خودخواهي از نياز مياد و ايثار هم در گرو نياز هست.. شايد يك طرف رابطه عاشقانه به قول تو جنبه ي ايثار رو ادا كنه و بگه برو تا در دوری از من-محیط به آرامشی که میخواهی برسی ولي باز قسمتي از اين حرف در ارضاي روحي و وجداني خودش هست…
اين رو يادمون نره…نظام و روابط بين موجودات طبيعت بر مبناي بقا..پايداري و پاداشه…و هيچ رابطه اي رو نميشه ديد ازاين قاعده تبعيت نكنه…حتي حقيقي ترين و پاك ترين عشق
بوووس
لایکلایک