از هفته پیش برای یک آزمونی که امروز داشتم برنامه دقیق و عالی ریختم تا حتما قبول بشم اما تا الان که چند ساعت به برگزاریش مونده هیچی نخوندم، هههه! الان استرس دارم و از خودم متنفرم. شب هم یک ورکشاپ دارم که پیش زمینهی یک کلاس خوبه اما به دلایلی احتمالا من تو این شهر نمیمونم و مجبورم به زودی مهاجرت کنم. البته در محل جدید شرایط برای رفتن به این دست کلاسها برام مهیاتر میشه اما خوب برنامههای قبلیم به طور کلی بهم ریخته و مجبورم چیزی نگم.
خوشبختانه گرهای از مشکلات جدیدم فعلا باز شده و گرههای بعدی رو خودم میتونم باز کنم. اما باید تصمیم بگیرم این کلاس رو که توی دو ترم هست اینجا بمونم و برم یا این که در محل جدید زندگیم سعی کنم این طور کلاسها رو پیدا کنم و وقتم رو اونجا بگذرونم!
فردا روز مادره و امشب همهی مادرهای ایرانی ته دلشون حتی اگه به زبون، منتظر یک کلمه روزت مبارک هستند. سال پیش برای مادرم یک گل رز آبی گرفتم. امشب هم استقلال بازی داره و باز باید برم یک گل آبی بگیرم تا یادش باشه که یادش بودم. الان باید نهار بخورم و بعد برم بیرون تا شب که نزدیک هشت بازیه استقلال تو جام باشگاههای آسیاست و خبر نداره. اون وقت با یک گل میام و میبوسمش و روزش رو بهش تبریک میگم و خیلی خوشحال میشه.
پیوست به پست: میم مثل مادر
خارج از پست: خیلی وقت بود این طوری پست نذاشته بودم. از احالات خودم بگم و روزنوشتی بنویسم. امروز تو گودرم وبلاگها رو خوندم و براشون کامنت گذاشتم، بعد گفتم خودمم یه کم از امروز و احوال لحظهایم بگم.
خیلی اینجوری باحاله که!
اححوالات بنویسی!
آدمارو نزدیکتر می کنه به هم!
بوووس
لایکلایک
احوال نویسیم نمی اومد در این حد :دی
لایکلایک
خب امیدوارم تو امتحانات قبول نشی .. آمین 😀
و ضمنن روز مامانا مبارک
لایکلایک
کلا نرفتم تا ضایع شی :دی
لایکلایک
خوب به جای پست نوشتن برو درستو بخون….
D:
لایکلایک
نرفتم امتحان
ورکشاپ هم نمیرم
ه ه ه ه
خیلی ضعیف و احمق شدم
لایکلایک
به به بلاخره دست از اكسميت برداشتي….اوفففففففففففففف
اميدوارم كارات هرطور كه دوست داري و به صلاحته پيش بره…
بووووسسسس
لایکلایک
دست بردارم؟ ه ، عمرا!
لایکلایک
آخ آخ این دردسر منم شده.که کلاسهامو اینجا ثبت نام کنم یا بمونم وقتی رفتم از این شهر سراغش! اصن برم؟!!!:|||||
لایکلایک
خخخخ ناشناسِ من هستماااا هاهاها
بوسس
لایکلایک