خواهرم دو روز مرخصی گرفت، با جمعه سه روز، افتادیم به جون خونه و تکوندیمش. از پرده شستن تا دسمال کشی و جا به جایی و خلاصه هر کاری که باید توی خونه تکونی انجام میشد رو انجام دادم. خونوده بیشتر در آستانهی 8مارس و خود روز زن، مدیریت میکردند و منم حسابی از خجالت در و دیوار، کمد و کابینت، پرده و فرش در میاومدم. اما بهترین قسمت خونه تکونی بخش سرویس بهداشتی یا همون مستراح بود. محلول پاک کننده رو گرفتیم به سنگ و سرامیک و کاشی و حسابی تمیزش کردیم. البته این قسمت خونه زیاد تمیز میشد ولی قرار بود من حسابی تمیز کنم که انصافا در لحظه تمیز کردن فکر کردم اگر پول خوبی بــِدن کار زیاد سختی هم نیست!
عصر بازیه استقلال بود که همه چیز رو متوقف کرد. بین دو نیمه رفتم دستشویی و سر سنگ نشستم. عادت دارم یه نگاه به پایین بندازمو شاهکارمو تحویل اتاق فکر میدم. تا سرمو پایین اوردم، به یکباره دیدم سنگ سفید توالت داره برق میزنه. یعنی خدا شاهده تو اون لحظه در حالی که در آستانه آمدن بود، نگهش داشتم و با خودم گفتم حیفه!
خلاصه…، تا آدم خودش کاری نکنه قدرشو نمیدونه. چه مزد عرق جبینش باشه و چه برق سنگ توالت. باید سعی کنیم در زندگی به خیلی چیزها که حاصل کار ما نیستند توجه کنیم و دست رنج سایرین رو حیف و میل نکنیم.
پیوست به پست:
باید برای آینه فکری کرد
گفتم که جای آینه اینجا نیست
دیوار را
باید دوباره سیم کشی کرد
باید فضای طاقچه پشت پرده را
پر کرد
باید دم تمامی درها را دید
باید هوای پنجره را داشت
زیرا بدون رابطه
با این هوا
یک لحظه هم نمی شود اینجا
نفس کشید!
خارج از پست: کی میشه بتونم وقت کنم تا یه سری به همهی وبلاگهای بچهها بزنم. بچههایی که بدون سرزدن به وبلاگشون میان و منو با کامنتها شرمنده میکنند. بوس به روی ماه تر از ماه ِ همتون!
خب آخرش چی شد؟
منفجر نشدی…
لایکلایک
بابا اصل موضوع رو بچسب
نکته اخلاقی نه بهداشتی
لایکلایک
سلام شایان جان
آفرین . چه پست قشنگی دوست عزیز 🙂
نکته اخلاقیشم گرفتمو ولی میتونستی با حمام هم مثال بزنیا 😀
لایکلایک
خسته نباشی شایان جان..
حالا فکرش رو بکن.. یکی رفته باشه آموزش سربازی.. بعد از بخت بد قرعه دستشویی بخوره بهش.. و مجبور باشه روزی دو بار حد اقل سهمیه! 4 تا دستشویی رو برق بندازه… بعد یه ساعت بعدش خودش بخواد بره ببینه یه دونه تمیز و گیر نکرده گیرش نیاد.. به علاوه اینکه آمپلی فایر فوق مهندسی بودن هم بهش وصل باشه… بعد بد دلم باشه و سر میز غذا هی صجنه سر به سرش بذاره بپره تو ذهن …شدش!!! وااای ی ی ی … گذشتا… اخ.. البته …
لایکلایک