اگر به شما بگویند فلانی خطرناک است اولین خطری که از ذهن شما می گذرد چیست؟ بدون شک هر فرد خطرناکی برای آدم دردسر ایجاد می کند. در روابط اجتماعی افراد خطرناک خاصیت خاصی دارند. لزوما آدم خطرناک یک فرد قاچاقچی یا دزد نیست. کسی که نمی تواند احساسات خودش را کنترل کند یک فرد خطر ناک است. مثلا شما با فردی آشنا می شوید و دوست دارید با او دوستی کنید. وقت برایش می گذارید و بر اساس نوع رفتار خود با گروه دوستان معرفت به خرج می دهید. حالا تصور کنید طرف مقابل یک دل نه صد دل عاشق شما بشود. اگر بتواند احساسات خودش را کنترل کند شاید حتی به شما ابراز علاقه نکند. شاید هم ابراز علاقه ای خاص داشته باشد یا حتی خیلی رک و مستقیم بخواهد بگوید. اما اگر فردی مدام دنبال رسیدن به احساسات خودش باشد و حس شما را نسبت به خودش نپذیرد، آن وقت می تواند برای شما خطراتی ایجاد کند. فرد شاید دست به خودکشی بزند. احتمالا از لحظه ای که این تصمیم را می گیرد تا نهایی کردن آن، شما را آگاه می کند. آیا زندگی روزمره شما دربرابر چنین موقعیتی تغییر نمی کند؟ اگر خانواده فرد بعد از خودکشی درجریان ماجرا قرار بگیرد آیا زندگی شما در خطر نمی افتد؟ آیا فرد اگر بمیرد شما خودتان را مقصر نمی دانید؟
اینها تنها اتفاقات کوچکی در برابر یک موقعیت است. اگر انسان درون گرایی بود و سعی کرد با نزدیک شدن به شما تمامی موقعیت های احساسی شما را خراب کند چه؟ یا اصلا یک فرد حسود که از دور شما را می بیند و می خواهد آینده شما را خراب کند. هرچقدر به آن فرد نزدیک باشید خطرات بیشتری شما را دنبال می کند. اما فرض کنید شما جانب احتیاط را نگه می دارید و از او دوری می کنید. حالا اگر دوست نزدیک شما که به اصطلاح دهن لق است و تمام آنچه می داند را کف دست آن فرد خطرناک بگذارد چه؟ پس آن فردی که راز نگه دارد نباشد هم خطرناک است.
از طرف دیگر افرادی هستند که با هر کس درد و دل می کنند. حتی دردهای دیگران را نیز به دیگران می گویند. اینگونه افراد هم خطرناک هستند زیرا اسرار شما را به شکل وسیعی ناخواسته پخش می کنند. پس آدم خطرناک شاخ و دم ندارد. هرکسی که احساسات خودش را کنترل نمی کند، راز نگه دارد نیست، حسود است، منفعت طلب و خودخواه است و… می تواند برای ما دردسر هایی ایجا کند. متوجه باشیم با چه کسی دوستی می کنیم و فاکتور «خطرناک بودن» افراد را درنظر بگیریم.
خارج از پست 1 : «و…» این رفتارها را شما بگوید (اگر موافق من هستین).
خارج از پست 2 : برای شش ماه اول سال یک افق اهدافی-رفتاری نوشتم که تا 40درصد محقق شده. خوب نبود اما به نسبت سالهای پیش بهتر بود. برای شش ماه دوم دو افق سه ماهه نوشتم. در پایان سال این افق نویسی شخصی رو با شما به اشتراک می گذارم.
شدیداً منتظر پایان سال و خوندن افق ها و انگیزه های دست یافته ات هستم! چون خودم خیلی تو کف این برنامه ریزیام و هیچ وقت هم نمی کنمشون، دوس دارم ببینم تو به کجا رسیدی!
بوووس
لایکلایک
تجربهی برخورد با آدمهای به قول تو خطرناک رو در حوزهی دیگهای داشتم، آدمهایی که با رفتارهای نسینجیده و سادهانگاریهای کودکانه و نداشتن درک درست از شرایط امنیت خودششون و دیگران رو به خطر میانداختن.
لایکلایک
آره من موافقم، البته بنظر من نباید با این دید به جامعه و اطرافت نگاه کرد، چون در اون صورت بالاخره هر کسی ممکنه یکی از این صفات رو داشته باشه، حالا کم و بیش و اینجوری اگه بخوای از همشون دوری کنی، کلا باید از جامعه دوری کنی؛ گزینش دوست و نگه داشتن حد دوستی با هر نفر، راه حلیه که میشه در عین رابطه در اجتماع، خطرات دیگران رو از خودت دور کنی
لایکلایک