فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش / گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش / دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند / خواجه آن است که باشد غم خدمتگارش / جای آن است که خون موج زند در دل لعل / زین تغابن که خزف می‌شکند بازارش / بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود / این همه قول و غزل تعبیه در منقارش / ای که در کوچه معشوقه ما می‌گذری / بر حذر باش که سر می‌شکند دیوارش / آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست / هر کجا هست خدایا به سلامت دارش / صحبت عافیتت گر چه خوش افتاد ای دل / جانب عشق عزیز است فرومگذارش / صوفی سرخوش از این دست که کج کرد کلاه / به دو جام دگر آشفته شود دستارش / دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود / نازپرورد وصال است مجو آزارش

… و شایان تمام شد.
پروانه نسوخته تلف شد، پروانه که شایسته بود اما…
نمی دانم چیزی یا کسی متولد می شود یا نه!
به احترام کسانی که از گوگل به جستجویی می آیند، هویت درون حذف نمی شود اما دیگر و شاید هرگز آپ نخواهد شد.

1 دیدگاه مال خودتان را بیفزایید

  1. ramtin می‌گوید:

    مرسی از یادآوری… هرچند ترجیح می دم پیام آنونیم نگیرم و بدونم با کی طرفم ، ولی احترام به آزادی و نظرِ مخاطب هم لازمه . . .
    حالا پیامتو منتشر کنم یا نه؟

    لایک

نگاه شما

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s