کمی درد و دل

فشار زیادی رو دارم تحمل می کنم. هم بخاطر مشکلات خانوادگی هم از تنهایی. آدمی هستم که اگه بدنم نکشه اما ذهنم بخواد، بدنم پا به پای ذهنم میاد. بی اف یا عشق و… برای من دل خوشیه. خیلی از دوست های بلاگرم می دونن که توی چه شرایطی هستم و چه مشکل خانوادگی دارم. روز اول به مهرشاد زنگ زدم و گفتم چون تو هستی هیچ غمی ندارم اما حالا که مهرشاد نیست…  .
بحث نبودن مهرشاد نیست، نبودن احساسی هست که دلم رو بهش خوش کنم. نبودن انتظار برای یک اس.ام.اس یا زنک و یا حتی میس-کال که بوسه ام رو به گوشی رونه کنه. حرف من حرف دل تنگی است اما دل تنگی برای احساس و عشق. من همیشه عاشق بودم و عاشق پیشه. باید یکی رو دوست داشته باشم و حالا دارم بخاطرش به آب و آتیش می زنم. شاید سخت ترین لحظات عمرم رو دارم طی می کنم، چون کسی نیست که براش بمیرم.
ای کاش یکی پیدا بشه که منو داداش خودش ندونه.

26 دیدگاه مال خودتان را بیفزایید

  1. X-Boy می‌گوید:

    مهرشاد نيست؟
    چي شده؟
    اتفاقي افتاده؟

    لایک

  2. سورنا می‌گوید:

    آره همه می گن تو داداشمی ولی …
    ولی یه چیز دیگه می خوان
    منم حوصله ام سر رفته از این آدمای بی ارزش…
    زندگی سخته…
    امیدوارم برسی بهش یا پیداش کنی

    لایک

  3. سیب کال می‌گوید:

    چقدر سخت چقدر تلخ
    چی می شه گفت که آرومت کنه

    لایک

  4. erfan می‌گوید:

    خوب تو دوستمی داداشم نیستی :دی
    واقعا منم حال و روزم از تو بهتر نیست شایان جان
    حستو میتونم بگم درک میکنم

    لایک

  5. persianglogs می‌گوید:

    نمیدونم چی بگم که آروم بشی ولی بدون خیلیا مثل تو هستن منم مثل توام…
    شاید دونستن اینکه یه درد مشترک بین چند نفر هست اون درد رو از بین نبره ولی باعث آروم شدن بشه…
    راستش امید دادن به تو که به من و خیلیای دیگه امید میدادی خیلی سخته ، احساس میکنم دارم چرت و پرت میگم…

    لایک

  6. اندوه پرست می‌گوید:

    مثل اینکه این رسم ِ روزگار ِ …
    کاریشم نمیشه کرد …
    فقط صبوری
    صبوری کن عزیزم …
    امیدوارم به همین زودیا این کابوس وهشتناک تموم بشه برات …
    بوس

    لایک

  7. to be with u می‌گوید:

    نبینم غمتو؟!!!
    به محمد اندوه پرست:
    وحشتناک درسته عزیزم نه وهشتناک.
    ok?
    به شایان دوباره:
    دوباره باز میکنی منجمتو؟!!!

    لایک

  8. شايان می‌گوید:

    به X-Boy:
    توي پست آخر مهرشاد هست. بعد 4ماه متوجه شديم راه ما از هم جداست، چون آقا مهرشاد تصوير درستي از پارتنري نداشت.

    به سورنا:
    شايد من منظورم رو بد بيان كردم. حرف من اين بود كه: با هركسي كه مي خوام تراي كنم، تبديل ميشه به داداشم.

    به آرش (Red Confine):
    منجمم باز شده و به يكي گفتم تراي، اما توي ترديد رابطه تموم شده و گذشته خودش بود و به بعديش گفتم و ديدمش اما اون هم مي خواد داداشم باشه. دست و بالم از منجم پرتره اما همه مي خوان من همون داداش شايانشون باشم 🙂

    لایک

  9. رها می‌گوید:

    تنهایی هم عالم خودشو داره
    من هم روزگاری پارتنری داشتم ولی الان ترجیح می دم تنها باشم
    نمی دونم تو خونه چه مشکلی داری ولی واسه اون قضیه الان تو یک انسان آزادی
    یعنی بهتره از این دید بهش نگاه کنی !
    من حرف نزنم بهتره :>

    بوس

    لایک

  10. مهرشاد می‌گوید:

    تنها آرزويم خوشبختي توست و بس./
    تو لايق بهترن ها هستي شايان جان…
    بهترين ها…

    لایک

  11. عاشق حسین می‌گوید:

    نمیدونم چی بگم شایان جان. من تا حالا تجربه ی با کسی بودن و بعد جدا شدن رو نداشتم. خودم غرق در تنهایی ام. آرزویم دیدار شماست تا حداقل دوستانی ارزشمند داشته باشم …
    چیزی ندارم برای گفتن؛ جز از صمیم قلب آرزوی خوشبختی برای تو و نیز مهرشاد.

    راستی شایان جان دیگه نیومدی وبلاگما ! جز اون یه بار که قوت قلب شدی برام با خوشامدگوییت.
    بیصبرانه منتظرت هستم

    خدا به هممون دربرابر این مصائب توان مقابله بده …

    لایک

  12. مهرزاد قصه گو می‌گوید:

    به جمع ما تنها های یتیم مونده خوش برگشتی شایان جون!:دی
    بیا همه تنها ها بشینیم نخوچی خورون برگزار کنیم.

    لایک

  13. to be with u می‌گوید:

    داداش

    لایک

  14. to be with u می‌گوید:

    داداشی

    لایک

  15. to be with u می‌گوید:

    داداشی جونم

    لایک

  16. to be with u می‌گوید:

    داداش گلم

    لایک

  17. to be with u می‌گوید:

    داداش عزیز تر از جانم

    لایک

  18. to be with u می‌گوید:

    داداش عزیزم

    لایک

  19. to be with u می‌گوید:

    داداش خوبم

    لایک

  20. to be with u می‌گوید:

    داداشی ِ من

    لایک

  21. to be with u می‌گوید:

    خان داداش!!

    لایک

  22. 1pisho می‌گوید:

    شایان جان چی شده!؟ 😦

    باورم نمیشه

    باورم نمیشه

    حتما باهات تماس میگیرم

    حتما

    😦


    علی

    لایک

  23. Trevor می‌گوید:

    من وب تو و مهرشاد رو خیلی وقت بود میخوندم اصلا گزاشتمشون جزء لینکای بالای صفحه فایرفکسم و الان که میشنوم از هم جدا شدید خیلی مبهوت شدم
    اونطور که تو نوشتی اگه از سر غرور بعد از جدایی نباشه از همون اول دنبال محبت بودی نه خود مهرشاد
    ولی مطمئنم غروره
    امیدوارم دوباره همدیگرو پیدا کنید

    لایک

  24. شایان می‌گوید:

    من از اول که با مهرشاد پیمان بستم، برای پارتنری بود.
    وقتی کسی یارم میشه، مثل پروانه دور شمع، دورش می گردم و ازش تعریف می کنم. اما وقتی طرف بعد از 4ماه میگه من پارتنر نم خوام، نمی تونم با کسی تا آخر باشم و بی اف می خوام یعنی بوی فرند، من چه گوهی بحورم؟ قصه بخورم عمرم رفت؟
    نه، از اون لحضه ای که با مهرشاد بودم لذت بردم و حالا دلیلی برای غم ندارم چون در لحضه زندگی می کنم. من لبم رو، کونم رو و کیرم رو به هر کسی ندادم و به خو.دم افتخار می کنم.
    اگه تند بود بخواطر این بود که همینجوری باید جواب می دادم. سوری، بوووووووس!!!

    لایک

  25. Anonymous می‌گوید:

    سلام عزیزم
    اگه تونستید یه سری هم به من بزنید
    و اگه قابل دونستید لینک بدید
    خیلی ممنونم

    لایک

  26. علیرضا می‌گوید:

    منم که طبق معمول نمیدونم چی بگم ! فکر میکنم و حرفای دوتاتونون رو میخونم و بعد قضاوت میکنم

    لایک

نگاه شما

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s