گفت: «حالت خوبه؟ اوضاع چطوره؟» گفتم «خوبم، چطور؟» توضیح داد که بلاگ منو خونده و میدونه من کات کردم. می گفت کار احمقانه ای نکنی. یه وقت خود کشی نکنی و… زدم زیر خنده که: من آدم منطق هستم و… می گفت: بلاخره ماها [استریت ها] توی خودمون تجربه داریم و اینطور موقعیت ها رو…
ماه: اکتبر 2010
من به خودم می بالم
دی شیخ با چراغ همیگشت گرد شهر / کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست گفتند یافت مینشود جستهایم ما / گفت آنک یافت مینشود آنم آرزوست
کمی درد و دل
فشار زیادی رو دارم تحمل می کنم. هم بخاطر مشکلات خانوادگی هم از تنهایی. آدمی هستم که اگه بدنم نکشه اما ذهنم بخواد، بدنم پا به پای ذهنم میاد. بی اف یا عشق و… برای من دل خوشیه. خیلی از دوست های بلاگرم می دونن که توی چه شرایطی هستم و چه مشکل خانوادگی دارم….
گاهی باید پذیرفت که تصمیم اشتباه هم می شود گرفت
فکر نمی کردم یه وقتی برسه که من از لطف و برادری های دیگری شرمنده بشم. اونقدر از لطف داداش آرشم شرمنده هستم که دیگه نمی تونم فرصت برادری بهش بدم. خیلی برای من کرده و لطفش رو باید روزی جبران کنم. شاید اولین کسی باشه که این جوری مدیونش میشم. تا حالا من برای…
شجاعت
زندگی یعنی تصمیم، هم! من تصمیمی می گیرم و اگر ادامه آن چیزی نباشد که باید می بود، نبوده. از کسی، چیزی، حرفی، کاری و… نمی ترسم. پس هروقت دلم بخواهد تصمیم می گیرم… و در بلاگ اعلام می کنم، هم! و اگر سرانجام تصمیم به هر علتی را بد بدانم، از آن منصرف می…