عشق میوه زمان است

عشق میوه زمان است‎
‎و اعتبار حرمتش به پیشینه‎ ‎ای است از‎
‎دادن ،گرفتن ،خندیدن و گریستن‎
عشق‎ ‎شاخساری ست‎
‎بی درنگ به شکوفه نمی نشیند‎
‎و دیر زمانی می گذرد تا گلستانی شود‎
‎سرشار عطر و رنگ‎
و هیچ معنایی به جز‎ ‎ایمان ندارد‎
‎ایمان و اعتقاد به کسی ، به چیزی
و پیوسته همسفر اشتیاق است‎
به تلاش و کار ، به تحمل و‎ ‎شادمانی‎
و آنگاه که عشق جامه ایثار به تن کند‎
کم بهاترین حاصل‎ ‎آن رضایت و سرشاری ست‎
‎و این‎ ‎پاداش آنی ست که‎
به فراسوی وجود‎ ‎خویش راه دارد‎
‎و‎ ‎همیشه آسان تر ببخشد تا که فرا چنگ آورد‎.
عشق آنست که‎
با همه‎ ‎توان خویش دیگران را یاری کنی‎
‎تا به رویای‎ ‎خود واقعیت بخشند‎
و دنیایی صمیمیت و تکاپوست به شنیدن و ادراک‎
و از آن پس انجام هر آنچه بتوانی‎
‎و اندوختن‎ ‎آنچه شایسته باشد‎
که درخت زندگی دیگران سرشار میوه های شادمانی و‏‎
و امنیت و نیکبختی‎ ‎شود‎
‎و گاه درد است‎
عشق سفری بی منتها ست در امتداد نیاز دیگران‏‎
و شایسته آنکه بکوشد ،بنوشد ودل را بگسترد‎
‎به ادراک آنچه میگویند‎
و آنچه‎ ‎ناگفته در دل نهان می دارند‎
 ‎که توان گفتنشان‎ ‎نیست‎
عشق پایبند هیچ نباشد‎
و چون اصیل و بایسته آید‎
خویشتن را بی هدیه ارزانی کند
 ‎بی چشم پاسخی‎
عشق ناهمگونی را می پذیرد‎
و طغیان گهگاه و نا بجای‎ ‎احساس را‎
که چنین شود که فرسنگها فاصله‎
‎در میان افتد‎
اما عشق را پیوسته تعهد باشد‎
‎که دریای ایمان است و‎
‎و کوه‎ ‎بردباری‎
عشق توان و شوق رهایی از خویشتن است‎
و آیینه آتش و‎ ‎آب است‎
‎به گرمای محبت و بیرنگی دم سردی‎
عشق به قامت پرشکوه خویش‎
هیچکس را دست نا امیدی بر سینه نگذارد‎
و نخستین است که شوق آفریند و هم‎ ‎واپسین‎
‎که شماتت کند‎
و عشق پیمانی ست‎
که نان شادمانی و رویش‎ ‎و سرشاری را‏‎
‎میان تو و دیگران تقسیم‎ ‎میکند

بارب آپهام

پی نوشت: تمام تعریف من و حقیقت عشق در مصرع به مصرع این شهر آمده! درکی که من از عشق پیدا کردم بعد از مهرشادم و اشتیاقی که من بیشتر از قبل برای مهرشادم پیدا می کنم. همیشه به مهرشادم یاآوری کردم که من عاشقت نشدم، من دوستت داشتم. و مهرشادم هم همیشه اعتقاد داره:
                                      مرا کم اما همیشه دوست بدار.
مهرشادم…، همیشه هست اما، کم نیست. کم بود در مقابل شوق تو…، مهرتو…، نگاه تو…، اما هروز از روز قبل بیشتر می شود.
مهرشادم…،
پی نوشت بعدی: مهرشاد گفتن های من نقطه نداره اما، کاما داره!

8 دیدگاه مال خودتان را بیفزایید

  1. مهرشاد می‌گوید:

    زبانم
    در مقابل احساس پاکت
    بند می آید…
    به لکنت می افتد…
    در دلم غوغا برپا می شود
    از علاقه ات…
    شوق زندگی دوباره ام را
    مدیون تو ام
    ای دلیل بودنم،،،
    به خاطر همه چیز
    دوستت دارم…
    ****
    مرا کم اما همیشه دوست بدار…

    لایک

  2. مهرزاد قصه گو می‌گوید:

    این شعرو خودت گفته بودی؟ چه خوشگل بود…

    لایک

  3. مهرزاد قصه گو می‌گوید:

    شرمنده انگار چشام آلوجه می چید.

    لایک

  4. gharibe89 می‌گوید:

    عشق یعنی ما گرفتار همیم ../ دوستدار هم طرفدار همیم
    هر چه می خواهد دلش آن می کند / می کشد ما را و کتمان می کند ..
    مرسی ، خیلی قشنگ بود پستت .. 🙂

    لایک

  5. یوسف می‌گوید:

    سلام خوبم عزیز جان…

    لایک

  6. اندوه پرست می‌گوید:

    چه توصیفات زیبایی…
    هر بار که میام اینجا تمام غم و دردهام فراموشم میشه…
    خوبه که هستی…
    خوبه که کنار مهرشادت هستی…
    خوبه که هر دو در کنار هم هستید…
    امیدوارم سالیان سال کنار هم باشید..

    لایک

  7. استفراغ می‌گوید:

    استفراغ فکر می کنه که
    همه این چیزهایی که با این صلابت درباره عشق گفته شد قشنگ و درسته
    اما
    یه چیزی گفته نشد
    اونکه تمایل شدید برای قرمز کردن گلِ سفیدِ عشق اون هم به صورت غیرطبیعی،عشق رو که گلی باشد سفید،تبدیل به خاکستر می کنه
    و اون تمایل شدید برای رنگ کردن عشق
    همون ادعای درک کامل از معشوق هست
    بوسس داداشی

    لایک

  8. شاهين می‌گوید:

    سلام شايان جان

    آپ كردم گفتم خبر بدم نظرهاي شما جالبه دي

    باي هم حس

    لایک

نگاه شما

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s